نقش زنان درحماسه سازی حادثه ی عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم
الگوي نحوه مشارکت زنان در مديريت شرايط بحران
تأثير غير مستقيم زن در ساختار جامعه بشري و نقش بي بديل آن در پرورش مرد را حتي متعصبترين نظريه پردازان علوم انساني و جامعه شناسي پذيرفتهاند، بنابراين ميتوان چنان تعبير کرد که زن، مرد را و مرد جامعه را ميسازد. به تعبير امام بزرگوار امت «قدس سره» «از دامن زن است که مرد به معراج ميرود»، با اين مبنا ميتوانيم چنين نتيجه بگيريم که يافتههاي علمي زن نه تنها از اثري همچون يافتههاي علمي مرد برخوردار است، بلکه تأثير يافتههاي علمي نسل زن در جامعه بشري، پايدارتر و بيشتر هم هست وليکن در مقام ارزيابي و تحليل، حضور و نقش زن در ساختار تحولات جامعه بشري، ميتوان مجموعه نظريات ذيل را به ترتيب بيان کرد.
نقش منفي محض، بدون هيچ گونه تأثير مستقيم در تحولات اجتماعي ولي همراه با منزلت و موقعيت به عنوان موجود و شيء گرانبها، اين نوع نگرش به نسل زن، از قدمت و فراگيري بيشتري در طول تاريخ و در ميان ملل گوناگون برخوردار بوده و دربرخي جاها هنوز هم هست، ولي به طور قطع نظريهاي منطقي نيست و نميتواند جوابگوي نيمي از نسل بشر، بلکه نيازهاي جامعه انساني باشد.
حضور مؤثر و کارآمد، در مديريت جامعه همراه با منزلت والاي اجتماعي و شخصيتي گرانبها که بنا به ملاحظات اجتماعي و عدم پذيرش عرفي با وجود نقش مستقيم، همواره با نوعي کتمان و پوشش و اقدامات احتياطي لازم در راستاي مخفي نگهداشتن آن نقش بوده است و صحنههاي حاوي چنان نقشي را در بسياري از کشورهايي که در مقطعي از زمان با شيوه سلطنتي اداره ميشدند، ميتوان يافت.
زن به عنوان فردي مؤثر و صاحب نقش وليکن نه موجودي گرانبها. اين نوع نگرش به زن را در مدل تمدن و فرهنگ غربي ميتوان مشاهده کرد که با کمال تأسف، رفته رفته سمت و سوي نگرش ابزاري به نسل زن و بهره بردن از زن به عنوان شيء مؤثر در بازاريابي به توليدات رنگ و وارنگ و آلت دست افراد هوسباز قرار ميگيرد و در اين نوع برخورد، هر چند نسل زن برخي از مسئوليتها را بر عهده ميگيرد وليکن آفات مراعات نکردن ارزشهاي در خور شايسته بحرانهاي اجتماعي خطرناکي به ارمغان ميآورد که اوضاع خطرناک اجتماعي، سرشار از فساد و احساس نا امني و پوچي غرب، تزلزل روزافزون بنيادهاي خانواده، خودکشيها، تجاوز به عنفها و اضطرابهاي رواني، ناشي از ابتذال اخلاقي جامعه غربي که همه سياستمداران و صاحب نظران، بدان اعتراف دارند و رهبران مذهبي کليسا نيز از تدبير مؤثر براي مقابله با آن عاجزند، اينها نمونهاي از سرانجام اين نحوه نگرش به نسل زن است و با کمال تأسف با به کارگيري امواج صوتي، تصويري، ويدئوها، سينماها و ماهواره، روند خطرناک و خانمان براندازي را در پيش روي جامعه بشري قرار ميدهد و رسالت روشنفکران، جامعه شناسان متعهد، علماي دلسوز علوم تربيتي و بويژه رهبران مذهبي را براي حفظ و تقويت بهداشت رواني و اخلاقي جامعه، بسيار سنگين ميسازد.
ديدگاه چهارمي که مطرح شده و نظريهاي مترقي، جامع و کارآمد هست، عبارت از اين است که: زن را از يک طرف، به عنوان شخصي گرانبها و ارجمند و از سوي ديگر، داراي شخصيت روحي و معنوي و کمالات روحي و انساني بدانيم و در عين حال که منکر استعداد و تواناييهاي اين عنصر بسيار مؤثر در ساختار تحولات اجتماعي نيستيم، ليکن ضمن رّد دو نظريه محدوديت صرف، همراه با نقش منفي محض و نيز اختلاط زن و مرد بدون هيچ قيد و بند، يک سوي مقرارات را به منظور رعايت حريم منزلت و شخصيت انساني زن، پايبند شويم!
به نظر ميرسد اسلام عزيز اين ديدگاه چهارم را تقويت ميکند، يعني در عين حال که براي زن منزلت والايي قايل است تا آن حد که بر زن وحي نازل ميشود مثل حضرت مريم و يا در صحنهاي ديگر پيامبر بزرگ مانند حضرت زکريا در برابر بانويي بزرگ چون مريم زانو ميزند و با وجود آنکه زن در اين ديدگاه مصداق وحي قرار ميگيرد همانند وجود مقدس زهراي اطهر سلام الله علیه در سوره مبارکه کوثر، آيه مباهله، آيه تطهير و… وليکن يک سري مقررات را به منظور حفظ حرمت شخصيت زن، ارائه ميدهد، در ايننوع نگرش، حجاب و مقررات آن، مصونيت است نه محدوديت.
در حماسه جاويد عاشورا زنان پاکدامن والا و از جان گذشتهاي دوشادوش اصحاب بي نظير، مايه روشني ديده سرور و سالار آزادگان شدند.
عاشوراپیامی به بانوان
عاشورا را نميتوان در قلمرو قشر خاصي محدود کرد. تأثير درسهاي آن براي همگان است، از اين رو پيامهايي که ميدهد عام و براي همگان ميباشد مخصوصاً زنان. و از آنجايي که نيمي از افراد جامعه را بانوان و دختران تشکيل ميدهند و از آنجا که در نهضت عاشورا سهمي عمده و قابل ملاحظه بر دوش بانوان کاروان حسيني استوار بود و عاشورا ماندگاري خود را تا حد زيادي مرهون فداکاريها و قهرمانيهاي خانواده امام حسين (علیه السّلام) بخصوص زينب کبري است، از اين رو پيامهاي عاشورا خطاب به زنانمسلمان است تا هم رسالت اجتماعي و سياسي اين قشر را نشان دهد و هم خنثي کنندهتبليغات سوئي باشد که ديدگاه اسلام را از محروم کردن زنان از مشارکت در کارهاي اجتماعي و حضور در صحنه، معرفي ميکند و هم نقش زنان در پشتيباني از مبارزات مردان و جوانان، نشان دهد.
همچنين آميختن عفاف و پاکدامني را به تلاش و مجاهدت اجتماعي قابل اجرا بنماياند و هم به مسئوليت شهيد پروري و تربيت نسلي با ايمان، شجاع و مدافع حق، توسط بانوان اشاره کند و هم به تبليغ و تبيين مرام و اهداف شهيدان بپردازد.
پيامهاي عاشورا
1- مشارکت زنان در جهاد.
2- آموزش و الهام صبر و مقاومت.
3- پيام رساني پس از يک حماسه و انقلاب و جهاد.
4- روحيه بخشي به رزمندگان و بازماندگان شهدا.
5- مديريت خانوادههاي شهدا و بازماندگان نهضت در شرايط دشوار.
6- حفظ ارزشها و پايبندي به اصول، حتي در شرايط اسارت.
زنان حاضر در عاشورا، برخي از اولاد علي علیه السّلام بودند و برخي، جز آنان، چه از بني هاشم يا ديگران، از فرزندان اميرالمؤمنين ميتوان از زينب، ام کلثوم، فاطمه، صفيه، رقيه و ام هاني، نام برد.
سکينه و فاطمه نيز دختران سيدالشهداء بودند که در نهضت مشارکت داشتند.
رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقيل، فضه نوبيّه ، کنيز خاص امام حسين، مادر وهب بن عبدالله و… از جمله زنان حاضر در کربلا بودند.
پنج نفر از خيام امام حسين علیه السّلام به طرف دشمن بيرون آمدند، آنان عبارت بودند از کنيز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله کلبي، مادر عبدالله کلبي، مادر عمرو بن جناده و زينب کبري سلام الله علیه که نقش چشمگيرتري از ديگران داشت. ام وهب، زني بود که در عاشورا شهيد شد، آن هم بر بالين شوهر شهيدش.
در عاشورا دو زن از فرط خشم و عصبانيت و احساس، به حمايت از امام برخاستند و جنگيدند: يکي همسر عبدالله بن عمير، ديگري مادر عمرو بن جناده که يادشان خواهد آمد.
همسر زهير بن قين در راه کربلا همراه شوهرش به امام حسين علیه السّلام پيوستند، به نقلي، رباب همسر امام حسين علیه السّلام، نيز مادر سکينه و عبدالله رضيع هم در کربلا حضور داشتند.
سخنرانيهاي زينب، ام کلثوم و فاطمه بنت حسين در کوفه و شام، کاخ يزيد و يزيديان را لرزاند.
مشارکت زنان در جهاد
وقتي حضرت مسلم به نمايندگي از سوي امام حسين علیه السّلام به کوفه اعزام شد و هزاران نفر با او بيعت کردند، با آمدن ابن زياد به کوفه و دگرگون شدن اوضاع، مردم نيز دور مسلم بن عقيل را خالي کردند و او تنها و غريب و سرگردان در شهر کوفه ميگشت و پناه و مأمني نداشت.
طوعه، زني فداکار بود که وقتي مسلم را شناخت، با آنکه شهر، پرآشوب بود، او را به خانه خويش راه داد و پذيرايي کرد و با اين عمل مخاطره آميز و شجاعانه، وفاداري خويش را به امام حسين علیه السّلام و نماينده او نشان داد.
درها همه بسته بود در قحطي مرد
فرياد نشسته بود، در قحطي مرد
يک زن، شب کوچههاي بن بست غريب
مردانه شکسته بود، در قحطي مرد
و در يک مرحله، خانه آن زن، ميدان رزم مسلم با مهاجمان کوفي شد و سر انجام از خانه طوعه بيرون آمد و در ميدانگاه با آن سپاه مهاجم جنگيد.
همسر زهير
وقتي سيدالشهدا علیه السّلام در راه کربلا به زهير بن قين برخورد و قاصدي به طرف خيمه او فرستاد، ابتدا زهير نميخواست اجابت کند و بي ميلي نشان داد. ولي همسرش او راتشويق کرد که نزد امام رود و ببيند که پسر پيامبر چه ميگويد و با او چه کار دارد؟ همين رفتن بود که زهير را حسيني ساخت و او به امام پيوست. همسرش نيز همراه او آمد و همراه و همسفر زينب و اهل بيت امام شد.
اگر تشويق و تحريک همسر زهير «دلهم بنت عمرو» نبود، شايد زهير توفيق پيوستن به جناح حق و نيل به فوز شهادت در عاشورا را نمييافت.
ام وهب
امّ وهب، همسر عبدالله بن عمير کلبي بود و در کوفه ميزيست. وقتي شوهرش تصميم گرفت براي ياري سيدالشهداء شبانه از کوفه به کربلا برود، اصرار کرد تا او را نيز همراه خويش ببرد. آنان شبانه به ياران امام پيوستند. روز عاشورا وقتي شوهرش به ميدان رفت، او نيز چوبي به دست گرفت و عازم ميدان شد، اما امام جلو او را گرفت و فرمود: برزنان جهاد نيست.
پس از آنکه شوهرش به شهادت رسيد، خود را به معرکه رساند و به پاک کردن خون از چهره او پرداخت، شمر، غلام خود را فرستاد. آن غلام، با گرزي که برسر آن بانوي رشيد کوبيد، او را هم شهيد کرد.
فرزند امّ وهب نيز در عاشورا به شهادت رسيد، مادرش روز عاشورا از مشوقان او بود تا به جانبازي و فداکاري بپردازد. وقتي وهب (پسر او) پس از مقداري جنگيدن، نزد مادر برگشت و گفت: آيا راضي شدي؟
مادرش گفت: وقتي راضي ميشوم که در رکاب حسين به شهادت برسي.
دوباره رفت و جنگيد تا شهيد شد. ام وهب، اولين زني بود که از سپاه حسين بن علي به شهادت رسيد و تنها زن شهيد در کربلا بود.
امام حسين علیه السّلام خطاب به ام وهب فرمودند:
جزيتم من اهل بيتي خيراً ارجعي الي النّساء رحمک الله فقد وضع عنک الجهاد
به خاطر حمايت از اهل بيت من، به پاداش نيک نايل ميشويد، به سوي زنان بازگرد، رحمت خداوند بر شما باد، بر تو جهاد نيست.
مادر عمرو بن جناده
کم سن و سالترين شهيد کربلا از ياران امام، عمرو بن جناده يازده ساله بود. اين شهيد سعيد، از شهداي نوجوان کربلاست که پدرش نيز در رکاب حضرت امام حسين علیه السّلام به شهادت رسيد. وقتي که اين نوجوان شجاع خواست به ميدان رزم برود، امام فرمودند: پدر اين جوان به شهادت رسيد، شايد مادرش راضي نباشد که به ميدان برود.
عمرو عرض کرد: مادرم دستور داده که به ميدان بروم و لباس رزم بر من پوشانده است.
بعد او که نه يا يازده ساله بود، به ميدان رفت و رجز خواند و جنگيد تا شربت شيرين شهادت را نوشيد. سر او را به طرف سپاه امام حسين علیه السّلام افکندند، مادرش ـ که مشخصات ايشان را بحريه بنت مسعود خزرجي ضبط کردهاند ـ آن سر مطهر را برداشت و گفت: پسرم! اي شادي قلبم! اي نور ديدهام! چه نيکو جهاد کردي، سپس سر را پرتاب کرد و با آن يکي از لشکريان کوفه و شام را به هلاکت رساند، آنگاه چوبه خيمه را برداشت و حملهور شد که باآن بجنگد، (اما) امام حسين علیه السّلام مانع شد و او را به خيمه زنان برگرداند.
همسر مسلم بن عوسجه«ام خلف» همسر مسلم بن عوسجه از زنان برجسته شيعه بود که در کربلا حضور داشت و از ياران سيدالشهدا بود. وقتي همسرش مسلم شهيد شد، پسرش «خلف» آماده نبرد شد، امام از او خواست که به مراقبت از مادرش بپردازد، اما مادرش او را به جهاد در راه ياري امام تشويق کرد و گفت: جز با ياري پسر پيغمبر، از تو راضي نخواهم شد. خلف به ميدان شتافت و پس از جنگي نمايان، به شهادت رسيد. وقتي سر او را به طرف مادرش پرتاب کردند، شجاعانه سر را برداشت و بوسيد و گريست.
او نيز، در تشويق فرزند به مبارزه در راه ياري دين و هم با برخورد مناسب و شايسته با شهادت
جوانش، الهام بخش مادران شهيد است که از تقديم فرزندان خود براي ياري اسلام، مضايقهاي ندارند.
در عصر عاشورا وقتي زينب ديد مسئوليت سنگيني به دوش اين بانوي شجاع نهاده شده، با کمال شهامت و بزرگواري و گذشت و فداکاري چون کوهي پولادين و سدي آهنين در برابر دشمنان منحرف و گرگان خونخوار ضد دين و انسانيت، قيام کرد و حتي در موارد چندي، جان فرزند برومند امام يعني حضرت سجاد علیه السّلام را از مرگ حفظ کرد و در سختترين اوضاع و پرخفقانترين محيطها در برابر جنايتکاران و ستمگران بي دين، بدون هيچ واهمهاي از دين و آيين خود و مسلمانان دفاع کرد و هر کلمه از سخنان پرمعنا و روح بخشش و نيز هر جمله از نطقها و سخنرانيهايش همچون تيرِکاري و شهابسوزاني بود که بر قلب دشمنان مينشست و با کمال سرافرازي و موفقيت، اين مسئوليت سنگين را به خوبي انجام داد و باري که مردان بزرگ نميتوانستند به صورت دسته جمعي به منزل برسانند، اين بانوي با عظمت، به تنهايي به منزل رسانيد در شجاعت او سرودهاند:
سرحلقه آن زنان که بودند اسير
بود آن علويه اشجع از شير دلير
انديشه به دل نداشت زان کوه سپاه
زيرا که به چشم او جهان بود حقير
«محمد غالب شافعي»، يکي از نويسندگان مصري گفته است:
يکي از بزرگترين زنان اهل بيت از نظر حسب و نسب و از بهترين بانوان طاهر که داراي روحي بزرگ و مقام تقوا و آينيه تمام نماي مقام رسالت و ولايت بوده، زينب دختر علي علیه السّلام است که به نحو کامل او را تربيت کرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سيراب گرديده به حدي که در فصاحت و بلاغت، يکي از آيات بزرگ الهي گرديد و در حلم و کرم و بينايي و بصيرت در کارها مشهور و ميان جمال و جلال و سيرت و صورت و اخلاق و فضيلت، جمع کردهبود. آنچه از خوبان همگي داشتند او به تنها دارا بود، او در زهد و تقوا و پرهيزگاري، معروفبود.
زينب قهرمان کربلا
هنگامي که دختران اميرالمومنين علیه السّلام را وارد کوفه کردند، مردم جمع شده آنان را تماشا ميکردند. ام کلثوم فرياد زد:
اي مردم! آيا شرم نميکنيد و از خدا و رسول خدا حيا نداريد که به دختران و زنان پيغمبر نگاه ميکنيد.
يکي از زنان اهل کوفه سر خود را از غرفهاي بيرون کرد و آنان را در آن حال مشاهده کرد و گفت: شما از کدام اسيران هستيد؟ گفتند: ما اسيران آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستيم.در
اين هنگام مردم براي آنان نان و خرما ميآوردند. ام کلثوم فرياد زد:
اي مردم کوفه! صدقه بر ما حرام است
و نان و خرما را از بچهها گرفت و به زمين انداخت.
مردم کوفه وقتي اسيران را ديدند، گريه و زاري کردند. زينب تا اين منظره را ديد نتوانست تاب بياورد. زينب تاب نياورد که ببيند اهل کوفه گريه ميکنند و هم آنان بودند که به پدرش علي علیه السّلام و برادرش حسن علیه السّلام خيانت کردند و پسر عمويش را به دست دشمن دادند و برادرش حسين را به سوي خود خواندند و وعده ياري دادند، ولي وقتي که به سويشان آمد، شمشيرهاي خود را به يزيد فروختند.
زينب نتوانست ببيند که کوفيان بر حسين و جوانانش ميگريند. با آن که همگي به دست آنها قرباني شدند. آنان براي اسيري دختران رسول خدا زاري ميکردند و کسي جز کوفيان هتک حرمت آن خاندان را نکرده است.
سخنان پدرش علي علیه السّلام يادش آمد که از اهل کوفه نکوهش ميکرد، ديدگان خود را به سوي نقطه دوري متوجه گردانيد؛ جايي که پيکرهاي عزيزانش در بيابان افتاده بودند. سپس چشمانش به سوي گريه کنندگان بازگشت و اشارت کرد که خاموش شويد.همه سرها را از خواري و پشيماني به زير انداختند و تا زينب سخن ميگفت، چنين بودند:
اي اهل کوفه! گريه ميکنيد، هرگز اشکهاي شما نايستد و شيونتان آرام نگيرد.مثل شما مثل زني است که هر چه رشته است، پنبه کند. شما ايمان خود را بازيچه فساد قرار داديد و بدانيد که باري شوم بر دوش کشيديد. آري، به خدا چنين است، بايد بيشتر بگرييد و کمتر بخنديد.
شما چنان خود را ننگين کرديد که شستن نتوانيد؛ ننگ کشتن نواده خاتم پيامبران و سالار فرستادگان را چگونه ميتوانيد بشوييد!
نفس پليد شما، جنايتکاري را نزد شما خوب جلوه داد تا خشم خداي را براي شما بياورد و در عذاب الهي براي هميشه گرفتار باشيد. آيا ميدانيد چه جگري پاره پاره کرديد و چه خوني ريختيد و چه پرده نشيني را پرده دريديد؟ جنايتي بزرگ مرتکب شديد که از عظمتش نزديک است آسمانها بشکافد و زمين از هم بپاشد و کوهها خرد شود.
در اين هنگام کسي خطبه زينب را شنيد و گفت من بانويي سخنورتر از او نديدم.
زينب هنوز سخنانش تمام نشده بود که مردم شروع به گريه کردند، وقتي به دارالاماره رسيد در خود سوزشي احساس کرد. او همه جاي اين خانه را ميشناخت، آنجا روزي خانه زينب بود بغض گلويش را گرفته بود. دست راستش را به روي باقي مانده قلبش گذاشت، مبادا از هم بپاشد و اينکه (مبادا) ابن زياد ملعون گريه او را ببيند.
زماني که ديد زينب با عظمت و شکوه مقابلش ايستاده پرسيد تو کيستي؟
زينب جواب ملعون را نداد. بعد از چند بار تکراروقتي ديد زينب جوابش را نداد گفت: شکر خدا را که شماها را رسوا کرد و بکشت و دروغتان آشکار شد.
در اينجا بود که زينب شجاعت از خود نشان داد و فرمود:
سپاس خدا را که به واسطه پيامبرش ما را عزيز و شما را خوار کرد، فقط گنهکار رسوا ميشود و تنها فاجر دروغ ميگويد و او بحمدالله غير از ماست.
ابن زياد پرسيد: کار خدا را با خويشانت چطور ديدي؟
زينب که همچنان عظمتش استوار بود، گفت:
سرنوشت آنها کشته شدن و فداکاري بود، همه رفتند و در بسترهاي خود آرميدند و به همين زودي خدا آنها را با تو جمع خواهد کرد و در پيش او محاکمه ميشوي.و من جز زيبايي چيزي نديدم. پس تو نگران باش که در آن روز پيروزمند چه کسي خواهد بود، اي پسر مرجانه! مادر به عزايت بنشيند!.
پايبندي به حجاب و عفاف
از جلوههاي بارز حضور زنان در حماسه عاشورا، تعهد و پايبندي آنان به حرمتها و احکام خدا و مراعات مسائل حجاب و عفاف است. حضوري اين چنين، نشان ميدهد که مشارکت زن در
عرصههاي مبارزات و دفاع از حق، منافاتي با فعاليتهاي بيرون از خانه ندارد، به شرط آنکه حريم عفاف و حدود الهي رعايت شود و متانت لازم، مراعات گردد.
اهل بيت امام حسين علیه السّلام در سفر کربلا، منادي اين متانت و عفاف بودند، هر چند سپاه کوفه به حريم آنان بي حرمتي کردند و در دوران اسارت، آنان را در مضيقه وسايل پوشش قرار دادند، ولي همين که آن آزاد زنان، از معترضان سرسخت اين بي حرمتي بودند، دليل ديگري بر اهميت و قداست حفظ حجاب و عفاف حتي در بدترين شرايط اجتماعي و مضيقههاي تحميلي است.
به عنوان نمونه چون کاروان اسراي اهل بيت نزديک دروازه شام رسيدند، ام کلثوم، شمر را طلب کرد و فرمود: مرا با تو حاجتي است. گفت: حاجتت چيست؟
فرمود ما را از دروازهاي داخل کن که مردمان کمتر در آن انجمن باشند و بگو سرهاي شهدا را از ميان محملها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حريم رسول خدا نگاه نکنند. اما شمر بالعکس عمل کرد و به کارش افتخار ميکرد، در اينجا بود که ام کلثوم فرياد زد:
خاک بر دهانت باد اي ملعون! لعنت خداوند بر ستمکاران باد. واي بر تو! آيا افتخار ميکني به اين عملي که انجام دادي؟! آيا افتخار ميکني که فرزندان رسول خدا را در مقابل نامحرم قرار ميدهي و همه به نظاره ايشان بنشينند؟!.
وقتي مردم کوفه شجاعت اين دو خواهر داغديده را ديدند، اوضاع بحراني شد و بيم خطر ميرفت. ابن زياد دستور داد آنان را در يکي از خانههاي همسايه مسجد حبس کنند و مأموراني را هم بر
آنان گماشت.
مردم هم که آشفته حال و پريشان شده بودند و عدهاي گريه ميکردند، حضرت زينب (سلام الله علیها)با صداي بلند فرياد زد:
جز ام ولد، کسي بر ما وارد نشود آنان نيز همچون ما اسير شدهاند و رنج اسارت را ميشناسند.
اين کار، هم براي رعايت حريم عصمت و دوري چشم نامحرمان از ذريه پيامبر و دختران امام حسين علیه السّلام بود، هم جلب عواطف آنان که با سختيهاي اسيران آشناتر بودند و نسبت به بازماندگان شهدا خوش رفتاري ميکردند.
در سخنرانيهاي حضرت زينب، ام کلثوم و فاطمه دختر امام حسين علیه السّلام، عمدتاً هتک حرمت اهل بيت مطرح شده و به نحوه رفتار والي و مأموران، با حرم و حريم پيامبر، انتقاد شده است. هنگام ورود اهل بيت به شام نيز ام کلثوم با بيانات خود، شمر و يزيديان را رسوا کرد.
سيره و ديدگاه حضرت زينب نسبت به مسأله حجاب
از آنجا که تربيت، فرهنگ و وراثت، همه در شکلگيري انسان، تأثير تام دارند، حضرت زينب علیه السّلام هم به پيروي مادرش حضرت زهرا سلام الله علیه به مسأله حجاب و عفاف زن سفارش نمود. حتي در خطبهاي، که حضرت، رو به يزيد ميکند و ميفرمايد:
اي يزيد! آيا پنداشتي همين که مارا همچون اسيران به اين شهر و آن شهر کشاندي، براي ما خواري و براي تو کرامت است؟ اي زاده آزادشدهگان فتح مکه، آيا اين از عدالت است که همسران
و کنيزان خودت در پس پرده باشند ولي دختران رسول خدا را به عنوان اسير روانه کردهاي، پردههاي حرمت آنان را دريدهاي، چهرهايشان را آشکار ساختي و زير سلطه دشمنان از اين شهر به آن شهر ميکشاني، آن گونه که مردم آباديها و شهرها به آنان مينگرند و دور و نزديک، چهره آنان را تماشا ميکنند.
چگونه اميد ميرود که نگهباني مانند کسي که جگر آزادگان را جويده و از دهان بيفکند و گوشتش به خون شهيدان برويد و نمو کند و چه بهره توان يافت و چگونه درنگ خواهد کرد در دشمني ما اهل بيت، کسي که بغض و کينه ما را در دل دارد و هميشه به نظر دشمني، ما را نظر کرده، پس بدون آنکه جرم و جريرتي بر خود داني و بي آنکه امري عظيم شماري، شعري بدين شناعت ميخواني.
دقت در اين خطبه نشان ميدهد که حضرت زينب تا چه حد بر مسأله حجاب تأکيد داشتند. جداً مسأله حجاب و سترو پوشش زن در نظر حضرت زينب، چه ويژگي داشته که در حضور يزيد با آن همه جناياتي که به اهل بيت شده، ولي زينب نمونه کامل عفاف و حميت ديني را با لحني تحقيرآميز و اشارهاي به سابقه کفر و شرک بني اميه، او را چنين طرف خطاب قرار ميدهد:
اين از مردانگي و حميت است، تو که خاندان و پدرانت بعد از فتح مکه آزاد شدند، زنان خود را در پس پرده و زنان اهل بيت را در معرض ديد قرار ميدهي.
اين خود نشانگر وقار و متانت و پوشش زينب با فرط فقر و کمبود امکانات در مجلس يزيد است که در صحبت با يزيد، مقنعه خود را بر سر و صورت کشيد و نشان دهنده فرهنگ غنيزينباست.
اينک بايد زنان پاکدامن و شجاع ايران اسلامي، در تبعيت از اين اسوهها، اهم در صحنه مبارزات و راهپيماييها و تظاهرات ضد طاغوت، حضور فعال داشته باشند و هم حضور سياسي - اجتماعي، خود را همراه با حفظ حجاب داشته باشند، اين درسي است که از عاشورا آموختهاند.
پرستاري و رسيدگي به امورات امدادگري
علاوه بر خدمات امدادگري بر رزمندگان حامي امام حسين علیه السّلام پرستاري از امام سجاد علیه السّلام که در آتش تب ميسوخت و با امدادهاي الهي، جهت استمرار نعمت امامت و به بار نشستن رسالت فرهنگي نهضت، بهبود يافت، از محورهاي خدمات ارزنده زنان در نهضت حسيني بود.
به حق در نظام مقدس جمهوري اسلامي، روز ميلاد حضرت زينب سلام الله علیه روز پرستار نام گرفته تا هم از شخصيت ممتاز کاروان سالار فرهنگي نهضت عاشورا تجليل شود و هم از خدمات قشري خدمتگزار و گمنام که فرشتههاي تسکين آلام و دردهاي مردم بوده و هستند؛ يعني پرستاران شريف شاغل در مراکز درماني، تقدير به عمل آيد، اميدوارم همه خادمان به دين و ملت، و به ويژه پرستاران، در تمام شؤونات زندگي و پيروي از فرهنگ ممتاز کاروان سالار فرهنگي نهضت عاشورا، تجليل شود و هم از خدمات قشري خدمتگزار پرستار، تشکر گردد.
حفاظت از فضايل و ارزشهاي اسلامي پافشاري بر حفظ ارزشها نيز از جايگاه زنان عاشوراست.
عمق ابعاد عاطفي نهضت حسيني
يکي از اثرات شايان تقدير زنان در نهضت حسيني «عمق ابعاد عاطفي نهضت حسيني» است. هر چند قيام خونين کربلا، داراي مباني بسيار محکم و دلايل قانع کنندهاي بوده و هست و اهل نظر متوجه ابعاد گوناگون سياسي و اجتماعي و منطق رساي آن بوده و هر کس از ديدگاهي آن را تجليل کردهاند، و اما انصاف اين است که هيچ صحنهاي عاطفيتر از واقعه کربلا در طول وقايع اسلام نميتوان سراغ گرفت. حتي در زماني که خيمهها به غارت برده شد و سر و سامان دادن اطفال در آن خيمه بي چراغ و بالأخره تمام مرحله فرهنگي نهضت زنان، حضوري محوري داشتند که به عنوان سمبل رهبري زينبانجام وظيفه ميکردند و به حق در تمامي مقاطع با اتخاذ موثرترين شيوه، رسالت خود را به خوبي انجام ميدادند.
شهيد پروري
تربيت نسلي شهادت طلب و جان نثار، پيام عاشورا است به همه مادران در مورد حضرت زينب که دو پسرش عون و محمد در کربلا به شهادت رسيدند و هم مادر شهيد، و عمه شهيد و خواهر شهيد بود. صبر و مقاومت او در برابر اين شهادتها بود که او را قهرمان ساخت.
در انقلاب اسلامي و دفاع مقدس، مادران و خواهران شهدا همچنين همسران جوان شهيدان جبهه، برترين الگوهاي ايمان و صبر و افتخار به شهادت را از عاشورا و ازحضرت زينب گرفتند. امام
امت درباره بانوان رشيد و دلاور ايران اسلامي فرموده است:
زنان در عصر ما ثابت کردند که در مجاهده دوشادوش مردان بلکه مقدم بر آنان هستند. شما خواهران عزيز و شجاع، پيروزي را براي اسلام بيمه کرديد. زنان عزيز ما سبب شدند تا مردان شجاعت پيدا کنند. من هر وقت بانوان را ميبينم که با عزم و اراده قاطع در راه هدف، حاضر به همه طور زحمت، بلکه شهادت هستند، مطمئن ميشوم که اين راه به پيروزي ختم ميشود.
سلام خدا بر آن زنان پاک پيرو ولايت که وظيفه شرعي خود را در آن ميدان رويارويي حق و باطل، به خوبي ادا کردند و درود خدا بر زنان آگاه، فهيم و پيرو ولايت فقيه در عصر افتخار امام خميني که به خوبي از مکتب زينب، درس شجاعت، حضور در صحنه، تقويت روحيه مجاهدين في سبيل الله، پايبندي بر عفاف، عصمت و رعايتحجاب برتر را آموختيد و دوشادوش با مردان، در آن ميدان رويارويي حق و باطل، بهخوبي ادا کردند و درود خدا بر زنان آگاه، فهيم که همسران و فرزندانشان را تقديم انقلاب کردند.
و امروز براي تداوم راه امام و پيروي از رهبري حکيمانه آيت الله خامنهاي و صيانت از خون شهدايي که درخشش خون پاکشان، آفتاب را شرمنده ميکند، با حضور شايسته در خيابانها، ميادين و راهپيماييها، رژه عفاف و عصمت، راه اندازند و با حضور فعّال خود در سنگر خانواده و خدمت در عرصههاي فرهنگي، علمي، خدماتي و ارج نهادن به مقام والاي مادري و رسالت سنگين تربيت راه خونين شهدا را ادامه دادند و ميدهند و نقش زينبي خود را ايفا ميکنند.
چکيده مطالب
عاشورا را نميتوان در قلمرو قشر خاصي محدود کرد، تأثير و درسهاي آن براي همگان است و به خاطر اينکه نيمي از افراد جامعه ما را زنان و دختران تشکيل ميدهند و از آنجا که در نهضت حسيني، سهمي بسزا بر دوش بانوان کاروان حسيني استوار بود و عاشورا ماندگاري خود را مرهون فداکاري و قهرمانيهاي خانواده امام حسين علیه السّلام بهخصوص زينب کبري سلام الله علیه ميداند، از اين رو، امروز تکليف اجتماعي فقط به عهده مردان نيست، بلکه زنان نيز بنا به تعهد ديني و مسلماني خويش، موظفند نسبت به جريان حق و باطل در جامعه و مسأله ولايت و رهبري، موضع داشته باشند؛ از رهبري حق دفاع کنند و از حکومتهاي باطل و فسادهاي نالايق مسؤولان انتقاد کنند و از آنجا که پاي حمايت از دين در ميان است، هميشه در صحنه، حاضر باشند.
در تداوم خطي که حضرت زينب سلام الله علیه در حمايت از امام معصوم و افشاگري عليه رويههاي ناسالم حکام داشت، حضرت زينب نيز در نهضت کربلا دوشادوش حسين بن علي مشارکت داشت و براي ايفاي اين نقش، در معيّت امام خويش از مدينه تا مکه و از آنجا تا کربلا آمد و در صحنههاي مختلف، حضوري فعّال و تأثير گذار داشت.
عمدهترين محورهايي که ميتوان از حضور زن در نهضت عاشورا برداشت کرد
عمدهترين محورهايي که ميتوان از حضور زن در نهضت عاشورا برداشت کرد، موارد ذيل است:
1- صبر و پايداري ومقاومت در برابر سختيها و مصيبتها، چه درطول نهضت وچه پس ازحادثه عاشورا.
2- شهامت و دليري درافشاي حقايق وگفتن سخن حق دربرابرسلطه جائر که دراسلام ازبزرگترين جهادها است.
3- پيام رساني و تبيين روشنگري در طول سفر، حتي پس از بازگشت از سفر کربلا به مدينه که توسط حضرت زينب و ام کلثوم و ديگر بانوان اهل بيت، انجام ميگرفت.
4- کارهاي پرستاري، پشتيباني و امدادگري در روز عاشورا و صحنههاي پس از آن.
5- روحيه بخشي و تشجيع نسبت به رزم آوران يا ترغيب مادران يا همسران شهدا نسبت به دفاع از امام و رهبري و فداکاري در راه حق، در عمل زنان اهل بيت و همسر زهير، همسر مسلم بن عوسجه، ام وهب، همسر خولي و…
6- مديريت در شرايط بحران، که عمدتاً نقش حضرت زينب سلام الله علیه بود به عنوان قافله سالار
اسيران و سرپرست کودکان و حفظ و مديريت آن مجموعه داغدار، در شرايط سخت دوران اسارت و در مقابل نيروهاي دشمن و کوچ دشوار شهر به شهر تا رسيدن به شام و سپس مدينه.
7- تغيير ماهيت اسارت و تبديل آن به آزادسازي انسانها و بيدادگري اذهان جامعه. زينب، ام کلثوم و فاطمه دختر امام حسيناسيران آزادي بخش بودند و ذهنيت مردم را نيز از اسيران جنگي متحول ساختند.
8- عمق بخشيدن به بُعد تراژديک حادثه، که حاصل نفس حضور زنان و دختران دريک ماجراست و تأثير گذاري عاطفي صحنههاي پس از عاشوراوبسيج عواطف به نفع جبهه حق، گريستن وسوگواری اهل بيت علیه السّلام و گرياندن مردم کوفه و شامبا سخنرانيهايشان از عوامل اين عمق بخشي به بُعد عاطفي حماسه عاشورا بود.
9- مراعات حدود الهي و عفاف و متانت يک زن مسلمان و متعهد حتي در شرايط اسارت و زير سلطه سربازان دشمن. ان شاءالله که اين مقاله ناچيز مورد قبول درگاه خداوند و رضايت زينب کبري سلام الله علیه و اهل بيت قرار بگيرد.