عاشورایی

آمار بازدید

  • نحوه زینت در خارج از منزل
  • اسیب شناسی تاخیر در سن ازدواج
  • خصوصیات و شاخصه های حماسه 9 دی 88
  • نقش زنان درحماسه سازی حادثه ی عاشورا
  • انتخاب نام نیکو برای کودک
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • زفاک 

عمل صالح از منظر قران

27 شهریور 1395 توسط عسگري

چکيده
عمل صالح يکي از پرکاربردترين مفاهيم قرآن کريم است که رابطه نزديک و متقابلي با ايمان دارد. دراين مقاله پس از تبيين مفهوم عمل صالح از نظر لغوي به بررسي مفهوم آن در قرآن کريم با استفاده از آراء مفسران خواهيم پرداخت. از آنجا که قرآن کريم غالباً از طريق ذکر مصاديق يک واژه کليدي به بيان مفهوم آن مي پردازد،مصاديق عمل صالح را درقرآن کريم، روايات تفسيري و اقوال صحابه، بررسي خواهيم نمود و جهت تبيين حوزه ي معنايي عمل صالح به واژگان مرتبط با آن همچون عمل خير،عمل حسن و عمل سيئ خواهيم پرداخت و سپس رابطه ي عمل صالح با ايمان،آثار عمل صالح، مقتضيات و موانع عمل صالح را بررسي خواهيم نمود.
کليد واژه ها: عمل صالح، حسنات، سيئات، تفسير موضوعي، ايمان وعمل صالح.
مقدمه
با تدبردرآيات قرآن کريم رابطه اي نزديک ميان ايمان و عمل صالح مشاهده مي شود؛اما چنين رابطه ي تنگاتنگي ميان عمل خيرو حسن با ايمان مشاهده نمي گردد.چه فرق معني داري از منظرآيات قرآني در توجيه اين مسأله وجود دارد؟ با توجه به فراواني کاربرد عمل صالح و مشتقات آن در قرآن کريم و اهميت آن چه آثاري بر عمل صالح مترتب است؟
با توجه به خيرات و برکات فراواني که برعمل صالح مترتب است چه مقتضياتي زمينه ي توفيق به جاآوردن اعمال صالح را فراهم مي سازد و در اين راه چه موانعي وجود دارد؟ اينها سؤالاتي است که دراين مثال به آنها پرداخته خواهد شد.
مفهوم عمل صالح
تعريف عملياتي موضوع تحقيق از جمله مباحث مقدماتي به منظور ورود به عرصه ي پژوهش، پيرامون آن موضوع به حساب مي آيد. موضوع مورد بحث ترکيبي وصفي است که از دو بخش «عمل» و «صالح» تشکيل يافته است. دراين مبحث هريک ازاين دو بخش ازمنظر واژه شناسان، قرآن کريم و مفسران مورد بحث قرار مي گيرد.
1. ديدگاه واژه شناسان
راغب اصفهاني که از برجسته ترين محققان در عرصه ي غريب القرآن محسوب مي شود، در تعريف واژه ي عمل اينگونه اظهار نظر مي کند:هرفعلي را که حيوان از روي قصد انجام مي دهد،عمل ناميده مي شود. مفهوم «عمل» از «فعل» خاص تر و محدودتراست؛چرا که گاه «فعل» درباره ي اشياء جامد نيزبه کار مي رود. (راغب اصفهاني، 1998م، ص 351؛ابن فارس، 1404ق، ج 4، ص 145 و 511)
شرتوني از واژه شناسان برجسته ي معاصر نيز معتقد است: «عمل» به کاري اطلاق مي گردد که از روي عقل و فکر انجام شود، پس لاجرم با عمل و آگاهي همراه است لکن «فعل» عام تر ازآن است. (شرتوني، 1403ق، ذيل ماده هاي «عمل» و «فعل»؛ابوهلال العسکري، 1412ق، ص 383)
«صالح» از ريشه «صلاح» است. راغب اصفهاني در معناي لغوي اين واژه مي نويسد: صلاح ضد فساد است و اين دو در بيشتر موارد در خصوص افعال به کار
مي روند. در قرآن کريم گاه درمقابل «فساد» و گاه در مقابل «سيئه» به کار رفته است. (راغب اصفهاني، 1998م، ص 289) ابن منظور نيز«صلاح» را در لغت ضد فساد دانسته است. (ابن منظور،1405ق، ج 2، ص 516)
صاحب کتاب التحقيق في کلمات القرآن در اين باره مي گويد: معناي ريشه اي و اصلي اين واژه، سلامت از فساد و تباهي است. صلاح ضد فساد است. صلاح درباره ي ذات،رأي يا عمل به کار مي رود لکن بيشتر در عمل کاربرد دارد. (مصطفوي، 1360ش، ص 307)
2. ديدگاه قرآن کريم
با تدبر درآيات مرتبط با موضوع چنين به نظر مي رسد که واژه ي صلاح در همان معناي لغوي خود به کار رفته است. شاهد اين ادعا آيات ذيل است که درآن به روشني تقابل اصلاح با افساد مشاهده مي شود:
«الذين يفسدون في الأرض و لا يصلحون»؛ (الشعراء، 152) کساني که در زمين تباهي مي کنند و به اصلاح (امور) نمي پردازند.همچنين آيه ي «و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين». (الأعراف، 142) و اصلاح کن و از راه تبهکاران پيروي مکن.
لکن گاه با توجه به قراين،مقيد و قيودي گرديده است. در اين مبحث با طرح 8 آيه سعي مي شود ديدگاه قرآن کريم درباره ي عمل صالح تبيين گردد. از تدبر درآيات ذيل چنين به نظر مي رسد که قرآن کريم به هرعلم پسنديده اي در منطق عقل و فطرت عمل صالح اطلاق نمي کند،بلکه عمل صالح به عملي اطلاق مي گردد که به طورخاص درتعالي ديني توصيه شده است.
1.«والذين ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها أولئک أصحاب الجنه هم فيها خالدون و نزعنا ما في صدورهم من غلٍ تجري من تحتهم الأنهار و قالوا الحمد لله الذي هدانا لهذا و ماکنا لنهتدي لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا أإن تلکم الجنه أورثتموها بما کنتم تعملون». (الاعراف، 42 و 43)
يعني:وآنان که ايمان آوردند وکارهاي شايسته انجام دادند، ما هيچ کس را بيش از تواناييش مکلف نمي سازيم. ايشان اهل بهشتند و درآن جاودان خواهند بود و زنگار کينه را از دل هايشان بزداييم و در بهشت زير قصرهايشان نهرها جاري مي شود و مي گويند:ستايش خداي را که ما را به اين مقام راهنمايي کرد که اگر هدايت و لطف الهي نبود، ما خود راه نمي يافتيم. رسولان خدا به يقين ما را براين مقام به حق رهبري کردند. آنگاه به بهشتيان ندا کنند که اين است بهشتي که از اعمال صالح خود به ارث يافتيد.
در اين آيه پس از «والذين ءامنوا و عملوا الصالحات» در جمله اي معترضه که حکم قاعده اي کلي را دارد مي فرمايد: هرکس را به قدرتوان و قدرتش تکليف مي نماييم. اين عبارت دلالت دارد براينکه اعمال صالح توأم با سختي و دشواري است. به همين دليل حق تعالي توهّم اينکه اعمال صالح از حد قدرت انسان ها خارج باشد را دفع فرموده است. همچنين اعمال صالح اعمالي هستند که از جانب خداوند متعال بر انسان ها تکليف گرديده و توسط پيامبران به ايشان ابلاغ شده است. در تفسيرنمونه به همين نکته اشاره شده است که عبارت «لا نکلف نفساً إلّا وسعها» اشاره به اين مي کند که کسي تصور نکند که قرار گرفتن در صف افراد باايمان و انجام عمل صالح در دسترس همه کس نيست و جز افراد معدودي، ساير افراد قدرت بر وصول آن را ندارند،زيرا تکاليف پروردگار به اندازه ي قدرت افراد است و به اين وسيله راه را به روي همه کس اعم از عالم و جاهل، کوچک و بزرگ در هر سن و سال گشوده و همه را دعوت به پيوستن به اين صف مي کند، البته از هر کس به اندازه ي استعداد فکري و تجسمي و امکاناتش انتظار دارد. (مکارم شيرازي و همکاران، بي تا، ج 6، ص 174)
مؤيد ديگر اين ادعا ادامه ي آيه شريفه است که مي فرمايد: «الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهدي لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربّنا بالحق»؛(الاعراف، 43) واژه هذا اسم اشاره است که احتمالاً به هدايت مؤمنان به اعمال صالح اشاره دارد و حتي اگراشاره به بهشت هم باشد،هدايت به بهشت از طريق انجام اعمال صالح که به هدايت الهي به مؤمنان ابلاغ گرديده، تحقق يافته است. پس مي توان از اين آيه چنين فهميد که اعمال صالح،اعمالي هستند که خداوند انسان ها را به انجام آن مکلف مي گرداند. و در وسع و قدرت ايشان مي باشد.
2. «لقد خلقنا الإنسان في أحسن تقويم ثم رددنه أسفل سافلين إلّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم أجر غير ممنون فما يکذبک بعد بالدين»؛ (التين، 4-7)
يعني: ما انسان را به نيکوترين صورت آفريديم. آنگاه او را به پايين ترين درجات بازگردانديم،مگر کساني که ايمان آورند و اعمال صالح انجام دهند که پاداش بي پايان خواهند داشت. پس چه چيز موجب مي شد تا اين حق را تکذيب نمايي؟! از اين آيه چنين برمي آيد که چون ايمان و عمل صالح مانع سقوط انساني به پايين ترين مراحل مي شود ديگر دليلي براي انکار و تکذيب دين باقي نمي ماند. پس اعمال صالح مجموعه اي از تعاليم است که توسط انبيا در قالب دين به انسان ها ابلاغ مي گردد. اگر «ال» در واژه «الدين» دلالت بر جنس نمايد و ظاهراً چنين است،نتيجه مي شود که اعمال صالح درهمه ي اديان الهي وجود داشته است و اختصاص به دين مبين اسلام ندارد.
3. «و هم يصطرحون فيها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غيرالذي کنا نعمل أولم نعمرکم مّا يتذکر فيه من تذکّر و جاءکم النّذير فذوقوا فما للظلمين من نصير». (الفاطر، 37) يعني: و در دوزخ فرياد برآورند: پروردگارا ما را از دوزخ خارج کن تا اعمال صالح انجام دهيم. اعمالي غير از آنچه که انجام داده ايم.به ايشان خطاب مي شود آيا به اندازه اي که عبرت گيرنده مي توانسته عبرت گيرد به شما عمرنداديم و بيم دهنده نزد شمانيامد؟ پس طعم عذاب را بچشيد که ياوري براي ستمکاران نخواهد بود.
دراين آيه رابطه اي روشن ميان پيامبران به عنوان بيم دهندگان از سوي پروردگار و اعمال صالح مشاهده مي شد. حال که پيامبران اعمال صالح را به شما معرفي کردند و شما را از عواقب ترک آن بيم دادند چرا از فرصت عمر بهره نگرفتيد و عمل صالح انجام نداديد؟ ازآنجا که دوزخيان به پيامبران وتعاليمشان در دنيا ايمان نمي آورند، خود را ملتزم به امتثال دستورات دين ايشان نمي داند و در عرصه ي عمل غير ازتعاليم ديني انبياء رفتار مي کنند. لذا آرزو مي کنند که برگردند و اعمال صالح را که همان مفاد تعاليم ديني منذران و رسولان الهي است،به جا آورند.
4. در بسياري از آيات ميان تکذيب آيات الهي و ايمان و عمل صالح تقابل مشاهده مي شود. به عنوان نمونه: «إنّ الذين کذّبوا بآياتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء …والذين ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها». (اعراف، 40-42)
يعني: به راستي کساني که آيات ما را تکذيب کردند و از پذيرش آنها با تکبر سرباز زدند درهاي رحمت آسمان به سوي ايشان باز نخواهد شد… و کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، ما هيچ کس را بيشتر از وسع و توانش مکلف نمي گردانيم.
«فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فهم في روضه يحّبرون و أمّا الذين کفروا و کذّبوا بآياتنا و لقاء الآخره فأولئک في العذاب محضرون»؛(الروم، 15 و 16)
يعني:اما کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند در باغي مصفا مسرورند و اما کساني که به آيات ما کفر ورزيدند و آيات ما و روز قيامت را تکذيب نمودند،درعذاب دوزخ احضار خواهند شد. از اين تقابل نتيجه مي شود، افراد مؤمن که در صدد تصديق آيات الهي بوده اند اين تصديق را در عمل نشان داده اند و به تعاليمي که ايمان به راستي و حقانيتش دارند يعني همان اعمال صالح،عمل مي کنند. (1)
5. «قل يا أهل الکتاب لستم علي شئ حتي تقيموا التوره والإنجيل و ما أنزل أليکم من ربک … إنّ الذين ءامنوا والذين هادوا والصائبون و النصاري من ءامن بالله واليوم الآخر و عمل صالحاً فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون». (المائده، 68و69) يعني:بگو اي اهل کتاب تا وقتي که به تورات و انجيل و آنچه از سوي پروردگارتان بر شما نازل شده است، عمل نکرده ايد، حقي به دست نداديد…. به راستي که مؤمنان و يهوديان و صابئين و مسيحيان،هرکس که به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده و نيکوکاري کرده باشد،نه بيمي برآنهاست و نه اندوهگين مي شوند. (2)
دراين آيات ابتدا به اقامه ي کتب آسماني مانند تورات و انجيل و قرآن فرمان داده شده،آنگاه به ايمان وعمل صالح امر گرديده است. از ارتباط اين دو بخش چنين برمي آيد که با انجام اعمال صالح که همان دستوراتي است که کتب آسماني بر اين مشتمل است اقامه ي کتب آسماني تحقق مي پذيرد.
6. «حتي إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلي أعمل صالحاً فيما ترکت کلاً إنّها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ إلي يوم يبعثون». (المؤمنون، 99 و 100)
يعني:تا آنکه مرگ يکي از آنان فرا رسد مي گويد: اين پروردگار من! مرا
بازگردان تا درآنچه ترک گفته ام، عمل صالحي به جا آورم. به وي خطاب شود:هرگز! اين سخني است که او برزبان مي آورد و در برابرشان برزخي، تا روزي که برانگيخته شوند،خواهد بود.
نکته ي قال تأمل «فيما ترکت» در اين آيه شريفه است. بعضي معتقدند «فيما ترکت» اشاره به اموالي است که از آنان به يادگار مي ماند که درتعابيرعرفي از آن به ترکه ي ميت تعبير مي شود. حال آنکه برخي ديگر معني وسيع تري براي آن قائلند و اين تعبيررا اشاره به تمام اعمال صالح که ترک گفته اند مي دانند که دراين صورت مفهوم آيه چنين خواهد بود: خداوندا مرا بازگردان تا اعمال صالحي را که ترک کرده ام جبران کنم. (مکارم شيرازي و همکاران،بي تا، ج 14، ص 313) در حديثي از امام صادق (ع) نقل شده است که اين آيه را به کسي تفسير فرمود که آرزو مي کند به دنيا بازگردد تا زکاتي را که ترک کرده است بپردازد و جبران نمايد. (طوسي، 1365ش، ج 4، ص 111) اين حديث به منزله تعيين مصداقي خاص از مفهومي عام تلقي مي شود. اين مفهوم عام همان تکليف الهي است که درمتن شريعت تعيين گرديده است؛اين معني ازتدقيق در تعبير «فيما ترکت» فهميده مي شود. زيرا ترک کردن وقتي صحيح است که تکاليف و مسئوليت هايي برعهده ي کسي نهاده شده باشدو از ايفاي مسئوليت شانه خالي کرده و از انجام تکاليف محوله سرباز زده باشد.
7. «وأمّاالذين فسقوا فمأوهم النار کلما أرادوا أن يخرجوا منها أعيدوا فيها و قيل لهم ذوقوا عذاب النار…». (السجده، 20)
يعني:اما کساني که ايمان آورند و اعمال صالح انجام دهند، در ازاي آنچه انجام مي دادند دربهشت هاي برين جا خواهند داشت واما کساني که فسق و فجور مي کردند، جايگاهشان آتش است. تقابل ميان اعمال صالح و فسق در اين آيه مي تواند مبين مفهوم اعمال صالح باشد. از آنجا که فسق به معناي خروج از اطاعت و اوامرالهي است و به کسي که ملتزم به احکام شريعت نيست، فاسق گفته مي شود (راغب اصفهاني، 1998م، ص 382) معلوم مي شود که عاملان به صالحات کساني اند که ملتزم به احکام شريعت باشند. پس اعمال صالح بايد دستورات شرع مقدس باشد که در متن دين بدان تکليف شده است.
8. «فأقم وجهک للدين القيم من قبل أن يأتي يوم لا مردّ له، من الله يومئذ يصّدعون من کفرفعليه کفره، و من عمل صالحاً فلأنفسهم يمهدون». (الروم، 43و44)
يعني:پس به سوي دين پايدار روي آور پيش از آنکه از جانب خداوند روزي فرا رسد که برگشت ناپذير باشد و در آن روز مردم دسته دسته شوند. هر کس کفر ورزد کفرش به زيان اوست و هر کس کار شايسته کند براي خود آماده مي نمايد. از اين آيه شريفه فهميده مي شود که هر کس بخواهد روي خود را به سوي دين کند بايد اعمال صالح انجام دهد.روشن است که هنگام عمل به دستورات توصيه شده از سوي دين الهي رويکرد به سوي دين استوارالهي تحقق خواهد يافت.
3. ديدگاه مفسران
علامه طباطبايي درباره ي مفهوم عمل صالح درقرآن مي نويسد:هرچند صلاحيت عمل در قرآن کريم بيان نشده است لکن ازآثاري که براي آن ذکر شده مي توان مفهوم آن را فهميد. عمل صالح عملي است که براي کسب رضايت پروردگار با تحمل دشواري ها انجام مي شود؛چنانکه فرمود: «… صبروا ابتغاء وجه ربهم…». (الرعد، 22) يعني: و کساني که براي طلب خشنودي پروردگارشان شکيبايي کردند و نيز فرمود: «… و ما تنفقون إلّا ابتغاء وجه الله…»؛(البقره، 272) يعني: وجزبراي طلب خشنودي خداوند انفاق مکنيد. اثر ديگر، آن است که عمل صالح صلاحيت براي اجر و پاداش را دارد، چنانکه فرمود: «… ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً…»؛(القصص، 80) يعني:براي کساني که ايمان آورده اند و کارشايسته کرده اند،پاداش خدا بهتراست. اثر ديگرش آن است که عمل صالح کلمه ي طيب را بالا مي برد. چنانکه فرمود: «… إليه يصعد الکلم الطيّب والعمل الصالح يرفعه…»؛ (الفاطر، 10) مراد از کلم الطيب عقايد حق از قبيل توحيد است ومرا ازصعود آن تقربش به خداي تعالي است و مراد از عمل صالح هرعملي است که طبق عقايد حق صادر شود و با آن سازگار باشد.(طباطبايي، 1374ش، ج 1، ص 458)
صاحب تفسير روح المعاني مي نويسد:صلاح در اصل لغت ضد فساد است و به واسطه کثرت استعمال به هرعملي که شريعت آن را جايز دانسته و به نيکي از آن
ياد کرده است،اطلاق مي گردد. (آلوسي، بي تا، ج 1، ص 201؛ بيضاوي، 1416ق، ج 1، ص 23) قرطبي صالحات را هر قول و فعلي مي داند که آثارش درآخرت براي صاحبش باقي خواهد ماند.(قرطبي، 1372ق، ج 10، ص 414)
از آنچه نقل گرديد چنين برمي آيد که مفسران مزبور وسعتي براي مفهوم عمل صالح قائل اند که به سختي مي توان تمايز آن را با افعال خيرو حسن درک کرد. لکن برخي از مفسران متقدم دقيق تر به اين موضوع پرداخته اند. شيخ طوسي در تعريف اعمال صلاح مي نويسد: اعمال صالح اعمالي است که خداوند به آن امرکرده و پيامبرانش را براي ابلاغ آنها برانگيخته و فرستاده است. (طوسي، 1409ق، ج 3، ص 405) ابن کثير نيز درتعبيري نزديک به آن مي نويسد:اعمال صالح اعمالي است که به واسطه ي مطابقت آن با شريعت محمدي (ص) موجب خشنودي خداوند متعال مي گردد. (ابن کثير، 1401ق، ج 3، ص 140) طبرسي درتفسير آيه 42 از سوره ي اعراف مي نويسد:مراد از صالحات اعمالي است که خداوند واجب کرده و بندگان خود را به انجام آن فرا خوانده است. (طبرسي، بي تا، ج 4، ص 248؛فرات کوفي، 1410ق، ص 607)
دقتي که در تفاسير متقدم مشاهده مي شود آن است که به بعد شرعي اعمال صالح توجه کرده اند. يعني همان نتيجه اي که در مبحث پيشين از تدبر درآيات مربوطه حاصل شد.
مصاديق عمل صالح
ازتدبردرآيات چنين برمي آيد که قرآن کريم بيش از آنکه به تبيين مستقيم واژگان کليدي پرداخته باشد،از رهگذر بيان مصاديق،مخاطب را به مراد خود نزديک مي سازد نمونه ي بارز آن «تقوي» است که با ذکر مصاديق تقوي و ويژگي هاي رفتاري فرد متقي مخاطب را به طورعيني به مراد از اين واژه کليدي رهنمون مي سازد. (البقره، 177) پي گيري اين روش در موضوع مورد بحث نيز به روشن شدن مفهوم قرآني آن کمک مي نمايد.
1.در قرآن کريم
در سوره والعصر دو مصداق از مصاديق عمل صالح ذکر گرديده است عبارتند از:تواصي به حق و تواصي به صبر. با توجه به اينکه «الصالحات» دراين سوره جمعي است که با «ال» ذکرشده است، دلالت بر استغراق و عموميت مي نمايد. يعني شامل همه ي اعمال صالح مي گردد. ذکر دومصداق از مصاديق اعمال صالح پس از آن در اصطلاح ادبي ذکرخاص پس از عام است که هنگامي به کارمي رود که گوينده اهتمام و عنايت ويژه اي به موارد خاص داشته باشد. (طباطبايي، 1374ش، ج 20، ص 610)
در آيه ي 82 از سوره ي بقره مي فرمايد:«والذين ءامنوا و عملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنه هم فيها خالدون». در آيه 83 به برخي از مصاديق اعمال صالح مي پردازد که عبارتند از:عبادت خدا،احسان به والدين،خويشان، يتيمان و مسکينان، به نيکي با مردمان سخن گفتن،اقامه ي نماز و پرداخت زکات. از آيه «وأنفقوا من مّا رزقناکم من قبل أن يأتي أحدکم الموت فيقول رب لولا آخّرتني إلي أجلٍ قريب فأصدق و أکن من الصالحين». (المنافقون، 10) استفاده مي شود که صدقه دادن از مصاديق اعمال صالح و يکي از نشانه هاي انسان صالح است. (ايزتسو، 1378ش، ص 419)
درآيه: «إنّ الذين ءامنوا وعملوا الصالحات و أقاموا الصلوه و ءاتوا لزکوه لهم أجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»؛(البقره، 277) با توجه به عطف اقامه نماز و پرداخت زکات به صالحات که داري «ال» است و استغراق و عموميت را مي رساند،شرافت و اهميت اين دو عمل از مصاديق اعمال صالح فهميده مي شود.(کاشاني، 1344ش، ج 2، ص 144)
درآيه:«ما کان لإهل المدينه و من حولهم من الاعراب أن يتخلفوا عن رسول الله و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسيه ذلک بأنهم لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصه في سبيل الله و لا يطئون موطئاً يغيظ الکفار و لا ينالون من عدوٍ نيلاً إلّا کتب لهم به عمل صالح إنّ الله لا يضيع أجر المحسنين»؛ (التوبه، 120) يعني:اهل مدينه و باديه نشينان اطرافش هرگز نبايد از فرمان پيامبرتخلف کنند و هرگز نبايد برخلاف ميل او ميلي از خود اظهار نمايند تا آنکه درمقابل اطاعتشان هيچ رنج تشنگي و خستگي در راه خدا نکشند و هيج قدمي که کفار را خشمگين کند برندارند و هيچ دستبردي به دشمنان نرسانند،جز آنکه در مقابل هر يک از اين رنج ها عمل صالحي درنامه ي اعمالشان نوشته شود؛که خدا هرگز اجر نيکوکاران را ضايع نخواهد کرد. در اين آيه شريفه به روشني جهاد و تحمل سختي هاي آن از مصاديق بارزعمل صالح معرفي شده است.
درآيات متعددي نظيرآيه 7 سوره عنکبوت و 15 سوره احقاف، احسان به والدين از مصاديق عمل صالح ذکر گرديده است. نيز درآيه 57 سوره نساء،اداء امانت و اطاعت از پيامبرخدا واولي الامر از مصايق عمل صالح به شمار آمده است. مودّت اهل بيت پيامبراکرم (ص) نيز از ديگر مصاديق بارزعمل صالح است که از آيه 23 سوره شوري استفاده مي شود.
2. درروايات تفسيري
بيشترين روايات تفسيري در بيان مصاديق اعمال صالح ذيل آيات 46 از سوره ي کهف و 76 از سوره مريم در بيان الباقيات الصالحات، نقل گرديده است. از امام صادق (ع) در تفسيرآيه «… الّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات…». (والعصر، 3) نقل شده است که فرمود:مراد ازاعمال صالح مواسات و کمک و همدردي با برادران ديني است. (بحراني، 1415ق، ج 5، ص 504) از آن حضرت نقل شده است که فرمود:عمل صالح آن است که ولايت ديگران را همراه با ولايت آل محمد (ص) نپذيرند. (قمي، 1367ق، ج 2، ص 27) همچنين ازآن بزرگوارنقل شده است که درتفسير الباقيات الصالحات فرمود:الباقيات الصالحات برخاستن براي عبادت در پايان شب و دعا کردن سحرگاهان است. (قطب راوندي، 1405ق، ج 1، ص 129)
3. دراقوال صحابه
اگرچه اقوال صحابه از نظر انديشمندان اماميه حکم احاديث نبوي را ندارد و اصالتاً فاقد حجيت مي باشند،لکن ازاين منظر که ايشان شاهد نزول وحي بوده اند و به شرف مصاحبت حضرت رسول (ص) نائل آمده اند،تلقي ايشان از يک آيه تا حدي مي تواند به عنوان يکي ازقراين تفسيرآيه مورد استناد واقع شود.
درنقلي ازابن عباس،چنين گزارش شده است که وي عمل صالح را اداي فرائض دانسته است. (شرباصي، 1407ق، ج 3، ص 102) تقوي (طبرسي، بي تا، ج 4، ص 632) طاعت الهي (حسکاني،1411ق، ص 172) و نمازهاي پنجگانه
(سيوطي، 1993م، ج 5، ص 399) از ديگر مصاديقي است که براي عمل صالح ازابن عباس نقل گرديده است.
معاذبن جبل عمل صالح را عملي مي دانسته که توأم با علم، نيت،صبر و اخلاص باشد و سهل بن عبدالله مراد از عمل صالح را عملي که موافق با سنت باشد،مي دانسته است. (عياشي،بي تا، ص 375)
واژگان مرتبط با با عمل صالح
با معني شناسي واژگان کليدي قرآن و تبيين حوزه هاي معنايي آنهاست که مي توان به جهان بيني قرآن کريم پي برد. (ايزتسو، 1373ش، ص 4) از آنجا که ارتباط يک واژه با واژگان قريب المعني و متضاد نقش تعيين کننده اي در تبيين حوزه هاي معنايي آن واژه دارد،دراين مبحث برآنيم تا به ارتباط «عمل صالح» با عمل خير و حسن و سيئ بپردازيم.
1. عمل خير
«خير» داراي معناي گسترده اي است که شامل هرچيز که به نوعي داراي سود و ارزش دنيوي يا اخروي است،مي گردد. (رازي، 1415ق، ص 108) در برخي از آيات قرآن کريم اين واژه درمعناي «مال و دارايي» به کاررفته است. به عنوان نمونه مي توان به آيه ي ذيل اشاره کرد:
«کتب عليکم إذا حضرأحدکم الموت أن ترک خيراً الوصيه للوالدين والأقربين بالمعروف حقاً علي المتقين»؛(بقره، 180) يعني:برشما مقررشده است که چون مرگ يکي از شما فرا رسد،اگر مالي بر جاي گذارد،براي پدر ومادر و خويشاوندان خود به طورپسنديده وصيت کند. اين حقي بر پرهيزگاران است. (3) از اين آيات چنين برمي آيد که «خير» به منافع دنيوي اطلاق مي گردد و ازاين لحاظ اعم مطلق از «صالح» است.اين بدان معناست که گاه با صالح مساوق مي گردد،مانند ذيل آيه 215 از سوره بقره:«يسئلونک ماذا ينفقون قل ما أنفقتم من خير فللولدين والاقربين واليتمي و المساکين وابن السبيل و ما تفعلوا من خيرفإن الله به عليم».«خير» در صدرآيه به معناي مال و دارايي است که بدان اشاره شد،لکن در ذيل آيه مساوق با عمل صالح به کاررفته است. (ايزتسو، 1378ش، ص 446) علامه
طباطبايي «خيرات» درآيه «فأستبقواالخيرات» (مائده، 48) را به معناي مطلق اعمال صالح اعم از عبادت،انفاق، رفع نياز مردم و مانند آن مي داند،لکن استعمال اين واژه را بيشتر در خيرات مالي دانسته اند. (طباطبايي،1374ش، ج 3، ص 597).
2. عمل حسن
حسن به معناي نيکو و ضد قبيح است. (جوهري، 1407ق، ج 5، ص 2099) به هر چيزي که احساس خوش و رضايتمندي را در انسان برمي انگيزد اطلاق مي شود.
در آيه ي ذيل «حسن» به معناي «لذيذ» به کار رفته است: «و من ثمرات النّخيل والأعناب تتّخذون منه سکراً و رزقاً حسناً وانّ في ذلک لآيهً لقومٍ يعقلون»؛(النحل، 67) يعني: و از ميوه ي درختان خرما و انگور باده ي مست کننده و خوراکي لذيذ براي خود تهيه مي کنيد. به راستي در اينها براي مردماني که اهل خرد ورزي اند،نشانه اي است. گاه اين واژه در قرآن به معناي تندرست و زيبا به کار رفته است. مانند آيه:«فتقبّلها ربّها بقبولٍ حسن و أنبتها نباتاً حسناً…»؛(آل عمران، 37) يعني: پس پروردگارش او را به خوبي پذيرفت و او را به زيبابي و تندرستي بار آورد.
اين آيات بيانگرآن است که «حسن» از دايره ي معنايي گسترده تري نسبت به «صالح» برخوردار است. اما درآيات متعدد در معنايي بسيار نزديک با عمل صالح به کار رفته است. مانند: «إنّ الذين ءامنوا و عملوا الصالحات إنّا لا نضيع أجر من أحسن عملا». (کهف، 30) استعمال عمل حسن به دنبال عمل صالح در سياقي واحد به خوبي ادعاي پيشين را اثبات مي نمايد، لکن برتري عمل صالح از برخي آيات قابل فهم است چنانکه فرمود: «…والذين ءامنوا و عملوا الصالحات في روضات الجنات لهم مّا يشاءون عند ربّهم ذلک هو الفضل الکبير… و من يقترف حسنه نّزد له فيها حسناً إنّ الله عفورشکور»؛(الشوري، 22 و 23) آيه 22حاکي ازمقام بسيار شامخ مؤمناني است که اعمال صالح به جا آورده اند. اين مقام از تعابير «روضات الجنات»، «لهم ما يشاؤون»، «عند ربهم» و «الفضل الکبير» کاملاً درک مي شود. لکن در آيه 23 که در مقام بيان حال صاحبان حسنه است از هيچ يک از وعده هاي
پيشين خبري نيست،بلکه وعده ي زيادت حسنات و غفران و آمرزش درآن مطرح است که حاکي از همراه بودن حسنات يا سيئات است.
3.عمل سيّئ
دربرخي آيات «عمل صالح» درتضاد با «عمل سيّي» به کار رفته است مانند:«أم حسب الذين اجترحوا لسّيئات أن نجعلهم کالذين ءامنوا و عملوا الصالحات سواء مّحياهم و مماتهم ساء ما يحکمون»؛(الجاثيه، 21) آيا کساني که مرتکب بدي ها شده اند پنداشته اند که آنان را مانند کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند،قرار خواهيم داد؟ زندگي ومرگشان يکسان است؟ چه بد داوري مي کنند
«سيّئه» متضاد «حسنه» است و چنانچه درباره ي گستردگي مفهوم حسن و حسنه بيان شد،سيّئه نيز از مفهومي گسترده برخورداراست. يکي از معاني سيئه درقرآن کريم مصيبت و بلااست.چنانکه فرمود: «و إن تصيبهم سيئه يطيّروا بموسي و من معه…»؛(الاعراف، 131) اگر دچاربلا و مصيبتي گردند، به موسي و همراهانش شگون بد مي زنند.
و معني ديگرآن معصيت و نافرماني است.چنانکه فرمود: «والذين کسبوا السيّئات جزاء سيئه بمثلها»؛(يونس، 27) کساني که مرتکب معصيت و نافرماني شده اند جزاي بدي مانند اعمالشان خواهند داشت. مصاديق عمل سيئي که از مصاديق اعمال غيرصالح محسوب مي شود عبارت است از: فساد کردن، (ص،28) ستم کردن، (السجده، 12) قتل، زنا و پيروي از شهوات،(الفرقان، 63-70) و ضايع کردن نماز (مريم؛ 60).
رابطه ي عمل صالح با ايمان
بيش از پنجاه بار در قرآن کريم عبارت «الذين ءامنوا و عملواالصالحات» تکرار شده است. با توجه به آنچه از مفهوم عمل صالح بيان شد،ارتباط بسيار نزديک آن با ايمان روشن مي شود. اگر عمل صالح، عمل به دستوراتي است که درمتن دين به آنها فرمان داده شده است،صدور چنين عملي از کسي ممکن نيست مگرآنکه همراه با ايمان و اعتقاد به حقانيت آن دين باشد. اما بايد دانست بين ايمان و عمل صالح رابطه اي متقابل برقرار است. يعني اگرچه ايمان منشأ عمل صالح است،لکن عمل صالح نيزموجب تقويت ايمان و بالا رفتن درجه ي آن مي گردد. چنانکه عکس آن نيزصادق است. يعني عمل غيرصالح از درجه ي ايمان مي کاهد به گونه اي که ممکن است ايمان را از انسان سلب نمايد. چنانکه فرمود: ثم کان عاقبه الذين أساؤا السّؤاي أن کذّبوا بآيات الله و کانوا بها يستهزءون»؛(الروم، 10) يعني:فرجام کساني که بدي کردند آن شد که آيات خدا را تکذيب نمودند و آنها را مسخره کردند.
همچنين فرمود: «إنّما المؤمنون الذين ءامنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل الله أولئک هم الصادقون»؛(الحجرات، 15) درحقيقت مؤمنان کساني اند که به خدا و پيامبر او گرويده و پس از آن دچار شک و ترديد نگرديده اند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند. ايشانند که راست کردارند. براساس اين آيه مؤمن به کسي اطلاق مي گردد که با جان و مال در راه خدا جهاد کند. يعني جهاد با جان و مال که از بارزترين مصاديق اعمال صالح است از لوازم قطعي ايمان شمرده شده است. آيه ي ديگري که به خوبي نقش عمل صالح را در ايمان معرفي مي نمايد عبارت است از: «إنّما المؤمنون الذين إذا ذکر الله و جلت قلوبهم و إذا تليت عليهم ءاياته زادتهم أيماناً و علي ربهم يتوکلون»؛ (انفال، 2) مؤمنان حقيقي کساني اند که چون خدا ياد شود دل هايشان بترسد و چون آيات او برآنان خوانده شود برايمانشان بيافزايد و بر پروردگارخود توکل مي کنند. ازاين آيه شريفه به روشني فهميده مي شود که مؤمن راستين تنها در عرصه ي عمل است که شناخته مي شود و بدون تأثير نمايان ايمان در رفتار و سلوک عملي، ايمان راستين وي محل ترديد است. البته اين بدان معني نيست که عمل صالح جزء حقيقت ايمان باشد لکن از لوازم لاينفک ايمان محسوب مي شود.
درآيات فراواني عمل صالح به ايمان عطف گرديده است مانند: «و من يعمل من الصالحات من ذکرٍ أو أُنثي و هو مؤمن…»؛ (النساء، 124) «…إليه يصعد الکلم الطيّب و العمل الصالح يرقعه…»؛ (الفاطر، 10) اين آيه يکي از آياتي است که رابطه ي ايمان و عمل صالح را به خوبي بيان کرده است. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد: مراد از کلم طيّب عقايد حقي است که انسان اعتقاد به آن را زيربناي اعمال خود قرار مي دهد و قدر متيقن از چنين عقايد کلمه ي توحيد است که برگشت سايراعتقادات حق نيز به آن است. وقتي ايمان و اعتقاد حق و صادق بود قهراً عمل صاحبش هم آن را تصديق مي کند. يعني عملي که از او سر مي زند مطابق با آن عقايد است…هرچه عمل تکرار شود اعتقاد راسخ تر و روشن تر و تأثيرش قوي تر مي گردد. پس عمل صالح عملي است که سزاوار است مورد قبول خدا واقع شود.چون مهر ذلت عبوديت و اخلاص برآن خورده و چنين عملي اعتقاد حق را در مؤثر گشتن،يعني در صعود به سوي خدا کمک مي کند. پس عمل صالح کلم طيب را بالا مي برد و به عبارت ديگر به صعود آن کمک مي کند. (طباطبايي، 1374ش، ج 17، ص 29 و 30)
در روايات نيز به چنين ارتباط تنگاتنگ و دوسويه اي اشاره شده است چنانکه ازپيامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: «الايمان و العمل قرينان لا يصلح کل واحد منها إلا مع صاحبه»؛(رستگارجويباري، 1377ض، ص 277) يعني ايمان و عمل قرين يکديگرند که هيچ يک ازاين دو بدون هم نشينش، صحيح و کامل نخواهد بود.
آثار عمل صالح
شناخت آثار هر پديده اي در شناخت بهتر آن تأثير انکارناپذيري دارد. علاوه بر آنکه در دستورهاي تربيتي و اخلاقي شناخت آثار مثبت آنها از مهمترين مشوق ها براي مخاطبان محسوب مي گردد. عمل صالح نيز از اين قاعده مستثني نيست. در آيات فراواني آثار خير و برکت عمل صالح ذکر شده که در اين مبحث به مهمترين آنها مي پردازيم:
1. بخشش گناهان
«والذين ءامنوا و عملوالصالحات لنکفّرن عنهم سيئاتهم…»؛ (عنکبوت، 7) کساني که ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند،قطعاً گناهانشان را مي پوشانيم… .
دراين آيه شريفه «لنکفّرن» ازنظر ادبي جواب قسم محذوف است که با لام و نون تأکيد ثقيله همراه شده است و هر سه (قسم، لام ونون تأکيد) قطعيت
تکفيرسيئات، يعني پوشش . محو بدي ها و گناهان را افاده مي کند. اما ازاين وعده بالاتر وعده اي است که حق تعالي به تبديل گناهان توبه کنندگان و مؤمناني که اعمال صالح انجام مي دهند به حسنات داده است.
«إلّا من تاب وءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک يبدّل الله سيئاتهم حسناتٍ و کان الله غفوراً رّحيما»؛(الفرقان، 70) يعني: مگرکساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهانشان را به حسنات تبديل خواهد نمود خداوند آمرزنده و مهربان است.
2. حيات طيبه
«من عمل صالحاً من ذکرٍ أو أُنثي و هو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه…»؛(النحل، 97) يعني: هر کسي عمل صالح انجام دهد چه مرد و چه زن اگر با ايمان باشد قطعاً او را به زندگي پاکيزه اي زنده خواهيم کرد. علامه طباطبايي در تفسير «حيات طيبه» مي فرمايد: حيات به معني به چيزي جان دادن است. پس اين جمله به صراحت دلالت دارد بر اينکه خداي تعالي مؤمني که عمل صالح انجام دهد را به حيات جديد غير از آن حياتي که به ديگران داده،زنده مي کند. مراد اين نيست که حياتش را تغيير مي دهد و مثلاً حيات خبيث او را به حيات طيّبي مبدل مي کند که اصل حيات همان حيات عمومي است، با اين تفاوت که صفتش را تغيير داده است.زيرا اگر مقصود اين بود، کافي بود بفرمايد: ما حيات او را طيب مي کنيم. اما چنين نفرمود:بلکه فرمود: ما او را به حيات طيب زنده مي سازيم… پس معلوم مي شود خداوند حياتي ابتدايي و جداگانه و جديد به او افاضه مي فرمايد. (طباطبايي، 1374ش، ج 12، ص 492)
3. محبوب شدن در دل ها
«إنّ الذين ءامنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ (مريم، 96) يعني:به راستي کساني که ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند خداي رحمان ايشان را محبوب ديگران مي گرداند.
ازآنجا که دراين آيه قيدي وجود ندارد که تعيين کند اين محبوبيت نزد چه کساني است و يا اين امر در دنيا واقع مي شود يا درآخرت،اطلاق آيه دلالت براين دارد که مراد محبوبيت نزد همگان و دردنيا و آخرت است.
4. خلافت در زمين
«وعد الله الذين ءامنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض کما الستخلف الذين من قبلهم…». (نور، 55) دراين آيه خداوند متعال به مؤمنان که اعمال صالح انجام مي دهند وعده داده است که به يقين ايشان را جانشينان خود در زمين گرداند؛ چنانچه با مؤمنان صالح از امت هاي گذشته چنين کرد…
چنانکه صاحب الميزان فرموده مراد از خلافت در زمين ممکن است خلافتي الهي نظير آدم، داود و سليمان (عليهم السلام) باشد و ممکن است مراد ارث دادن زمين به ايشان و مسلط کردن ايشان بر زمين باشد. چنانکه فرمود: «إنّ الارض يرثها عبادي الصالحون». (طباطبايي، 1374ش، ج 15، ص 210)
5. استجابت دعا
« ويستجيب الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله…»؛ (الشوري، 26) خداوند متعال وعده داده است که دعاي کساني را که ايمان آورده اند واعمال صالح انجام داده اند را مستجاب فرموده و از فضل خود برايشان بيافزايد.
مراد ازاستجابت، اجابت دعاست و چون عبادت خود نوعي دعوت و خواندن خداوند متعال است، لذا خداوند از قبول عبادت آنان به استجابت تعبير فرمود. به دليل آنکه در ادامه فرمود: «ويزيدهم من فضله» چون ظاهراين جمله آن است که مراد از زيادتر کردن فضل خدا،زياد کردن ثواب باشد و نيز از اينکه در مقابل استجابت مؤمنين فرمود: و کافران عذابي شديد خواهند داشت.(طباطبايي، 1374ش، ج 18، ص 73)
6. امنيت از ترس هاي قيامت
«و من يعمل من الصاحلات و هو مؤمن فلايخاف ظلماً و لا هضماً»؛(طه، 112) کساني که مؤمن اند و اعمال صالح انجام مي دهند نه از ستم و نه از نقصان ثواب و حسنات هراسي نخواهند داشت. هضم به معناي نقصان در ثواب و حسنات است. (طوسي، 1409ق، ج 7، ص 212)
7. پاداش مضاعف
«… ألّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا…»؛(سبأ، 37) … مگر کساني که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند،پس براي ايشان درمقابل آنچه انجام داده اند پاداش مضاعف خواهد بود.
8. پاداش جاودان
«ألاالذين ءامنوا و عملواالصالحات فلهم أجرغيرممنون»؛ (التين، 6) «ممنون» از ماده «من» به معني قطع يا نقص است. بنابراين «غيرممنون» يعني پيوسته و بدون نقص. احتمال ديگر در اين تعبيرآن است که دراين اجر و پاداش هيچ گونه منتي بر ايشان گذاشته نمي شود. برخي از مفسران نيز آن را «غيرمعدود» يعني به معناي آيه «يرزقون فيها بغير حساب» دانسته اند. (طوسي، 1409ق، ج 10، ص 376)
مقتضيات عمل صالح
مراد از مقتضيات عمل صالح همه ي اموري است که به نوعي زمينه صدور عمل صالح را مهيا مي سازد. بديهي است که هر چه مقدمات تحقق يک موضوع آماده تر باشد، امکان تحقق آن بيشترخواهد بود. دراين مبحث مهمترين مقتضيات عمل صالح براساس آيات قرآن کريم مطرح خواهد شد.
1.ياد خدا
«وهم يصطرخون فيها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غيرالذي کنّا نعمل أولم نعمّرکم ما يتذکّر فيه من تذکّر و جاءکم النّذير فذوقوا فما للظالمين من نصير»؛ (فاطر، 37) دوزخيان آرزو مي کنند که به دنيا باز گردند و عمل صالح انجام دهند. به ايشان خطاب مي شود مگربه شما مهلت عمر داده نشد که براي کسي که مي خواست ياد خدا کند و متذکر گردد کافي بود؟ از اين آيه فهميده مي شود که ياد خدا و يادآوري حقايق زمينه ساز عمل صالح است. چنانکه به صراحت درآيه ذيل از اين عامل ياد شده است: «إلا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله…»؛(شعرا، 227) يعني:مگر کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح به جا آوردند و خدا را ياد کردند….
2. توبه
توبه که به معني بازگشت به سوي خداست از مهمترين مقدمات گرايش مؤمن به سوي اعمال صالح است. چنانکه فرمود: «ألّا من تاب و ءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک يبدل الله سيئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحيما»؛ (فرقان، 70) يعني: مگر کساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح به جا آورند، پس خداوند گناهان ايشان را به حسنات تبديل خواهد کرد و خداوند آمرزنده ي مهربان است. «و من تاب و عمل صالحاً فأنّه يتوب إلي الله متاباً»؛ (فرقان، 71) يعني: و هرکس توبه کند و عمل صالح انجام دهد،به راستي چنين کسي به سوي خدا بازگشته است. «إلا الذين تابوا من بعد ذلک و أصلحوا فإن الله غفور رّحيم»؛(آل عمران، 89)
3. صبر
از آنجا که انجام اعمال صالح با مشقت و سختي همراه است، توفيق انجام عمل صالح نيازمند شکيبايي در برابر سختي مخالفت با نفس است. اين مطلب ازچند آيه به دست مي آيد که به برخي از آنها اشاره مي شود: «إلا الذين صبروا و عملوا الصالحات أُولئک لهم مغفره و أجرکبير»؛(هود، 11) يعني: مگر آنانکه شکيبايي کردند و اعمال صالح به جاي آوردند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن ايشان است.
«وقال الذين أُوتوا العلم ويلکم ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً و لا يلقاها ألّا الصابرون»؛(قصص، 80) يعني:کساني که به ايشان علم داده شده بود گفتند: واي بر شما پاداش خدا براي کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بهتر است و جز صابران موفق به عمل صالح نمي گردند. (خوشدل، 1382ش، ص 86)
4.روزي حلال
«يأيّها الرسل کلوا من طيّبات و اعلموا صالحاً»؛(مؤمنون، 51) يعني:اي پيامبران از روزي هاي حلال و پاکيزه بخوريد و عمل صالح انجام دهيد. اين آيه به روشني دلالت دارد که روزي حلال ياور مؤمن در انجام عمل صالح است. (شرباصي، 1407، ج 4، ص 211)
موانع عمل صالح
پس از بحث ازمقتضيات عمل صالح،طرح موانع انجام عمل صالح براي تکميل اين مبحث ضروري است. درخاتمه اين نوشتار به مهمترين موانع انجام عمل صالح مي پردازيم که از تقابل موارد ذيل با عمل صالح مانعيت هر يک فهميده مي شود:
1. پيروي هواي نفس
«فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاه واتّبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّا إلّا من تاب وءامن و عمل صالحاً فاولئک يدخلون الجنه و لا يظلمون شيئا»؛ (مريم، 95 و 60) يعني: آنگاه پس ازآنان جانشيناني به جاي ماندند که نماز را تباه ساخته و ازهوس ها پيروي کردند و به زودي نتيجه ي گمراهي خود را خواهند يافت مگرآنانکه توبه کنند و ايمان آورده و کار شايسته انجام دادند که آنان به بهشت وارد شوند و ستمي برايشان نخواهد شد.
2. استکبار
«فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم أُجورهم و يزيدهم من فضله و أمّا الذين استنکفوا و استکبروا فيعذّبهم عذاباً أليما و لا يجدون لهم من دون الله ولياً و لا نصيراً»؛ (نساء، 173) يعني:اما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند پاداششان را کامل خواهد داد و از فضل خود به ايشان افزون تر خواهد بخشيد و اما کساني که از پذيرش حق امتناع ورزيده و استکبار کرده اند، ايشان را به عذابي دردناک دچار مي سازد و در برابرخدا براي خود يار و ياوري نخواهند يافت.
و نيز فرمود:«فأمّاالذين ءامنوا و عملوا الصالحات فيدخلهم ربّهم في رحمته ذلک هو الفوز المبين و أمّاالذين کفروا أفلم تکن ءاياتي تتلي عليکم فاستکبرتم و کنتم قوماً مجرمين»؛(جاثيه، 30و31) يعني:واما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خويش داخل گرداند.اين همان رستگاري آشکار است و اما کساني که کافر شدند به ايشان گفته مي شود:مگر آيات من بر شما خوانده نمي شد؟ اما شما استکبار کرده (از پذيرش آيات حق سر باززديد) و مردمي بدکار بوديد.
3. شرک عبادي
«… فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لا يشرک بعباده ربه أحدا»؛ (کهف، 110) يعني: هرکس به ملاقات پروردگارش اميد دارد پس بايد عمل شايسته انجام دهد و در عبادت احدي را شريک پروردگارش نگيرد.
4.حب دنيا
«و ما أموالکم و لا اولادکم بالّتي تقرّبکم عندنا زلفي ألّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم في الغرفات ءامنون»؛(سبأ، 37) يعني:دارايي ها و فرزندان شما چيزهايي که موجب تقرب شما به ما گردد نيست مگر کساني که ايمان آورند و عمل صالح به جا آورند. ايشانند که در برابر آنچه کرده اند پاداش مضاعف خواهند داشت و در غرفه هاي بهشتي ايمن خواهند بود.
«… قال الذين يريدون الحياه الدنيا يا ليت لنا مثل ما أُوتي قارون أنّه لذو حظٍ عظيم و قال الذين أُوتوا العلم ويلکم ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً…»؛ (قصص، 79و80) يعني: کساني که خواهان زندگي دنيا بودند،گفتند:کاش مانند آنچه به قارون داده شده به ما نيز داده مي شد. به راستي که وي بهره ي بزرگي از مال و مکنت دارد و کساني که علم به ايشان داده شده بود گفتند: واي بر شما براي کساني که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام مي دهند پاداش الهي بهتر است. آيات 46 از سوره کهف و 11 سوره هود نيز مؤيد همين مطلب است.
نتيجه
1.«عمل صالح» به عملي اطلاق مي گردد که در متن دستورات شريعت بدان امرشده و توسط پيامبران به امت هايشان ابلاغ مي گردد و به همين دليل رابطه اي تنگاتنگ و متقابل با ايمان دارد.
2. «عمل خير» و «عمل حسن» از حوزه ي مفهومي وسيعتري نسبت به «عمل صالح» برخوردارند و هر عملي که در منطق عقل و فطرت ارزشمند محسوب مي شود را شامل مي گردد.
3. آثار مترتب بر عمل صالح عبارتند از: بخشش گناهان، حيات طيّبه، محبوب شدن در دلها، خلافت در زمين، مستجاب شدن دعا، امنيت از ترس هاي قيامت، پاداش مضاعف و جاودان.
4. مقتضيات عمل صالح عبارتند از: ياد خدا، توبه، صبر، روزي حلال.
5. موانع عمل صالح عبارتند از: پيروي هوي، استکبار، شرک عبادي و حب دنيا.
پی نوشت ها :
**دانشيار و عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق (ع)
1.براي آگاهي از نمونه هاي ديگر نک: تغابن، 10.9؛ حج، 56؛ انشقاق، 25؛ سجده، 12؛ سبأ، 37 و جاثيه، 30
2. نک: فصلت، 44-46؛ لقمان، 7و8؛ کهف، 107.
3. براي آگاهي از نمونه هاي ديگرنک: بقره، 272و274؛ عاديات، 8.

کتابنامه


1. قرآن کريم
2. آلوسي، محمود، (بي تا)، روح المعاني، بيروت: داراحياء التراث العربي.
3. ابن فارس، (1404ق)، معجم مقاييس اللغه، به کوشش: عبدالسلام محمدهارون، قم:مکتب الاعلام الاسلامي.
4. ابن منظور، (1405ق)، لسان العرب، قم: نشر ادب الحوزه.
5. ابن کثير،ابوالفداء، (1401ق)، تفسر ابن کثير، بيروت: دارالفکر.
6. ابوهلال عسکري، (1412ق)، فروق اللغات، قم: مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ اول.
7. ايزتسو،توشي هيکو، (1378ش)، مفاهيم اخلاقي ـ ديني در قرآن مجيد،ترجمه فريدون بدره اي، تهران: نشر فروزان، چاپ اول.
8. —— (1373ش)، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران:دفترنشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم.
9. بحراني، سيدهاشم، (1415)، البرهان في تفسيرالقرآن، تهران: بنياد بعثت، چاپ اول.
10. بيضاوي، (1416)، تفسير البيضاوي، بيروت: دارالفکر.
11. جوهري، اسماعيل بن حماد، (1407ق)، الصحاح، به کوشي: احمدعبدالغفورعطار،بيروت: دارالعلم للملايين، چاپ چهارم.
12. حسکاني، (1411ق)، شواهدالتنزيل، بيروت: دارالفکر.
13. خوشدل، حسين، (1382ش)، عمل صالح درقرآن، آثار، مقتضيات و موانع، پايان نامه ي کارشناسي ارشد در دانشگاه امام صادق (ع)به راهنمايي کامران ايزدي مبارکه.
14. رازي، محمدبن ابي بکر، (1415ق)، مختار الصحاح، به کوشش:احمد شمس الدين،بيروت: دارلکتب العلميه، چاپ اول.
15. راغب اصفهاني، (1998م)، المفردات في غريب القرآن، بيروت: دارالمعرفه، چاپ اول.
16. رستگار جويباري، يعسوب الدين، (1377ش)، تفسير البصائر، قم: ناشر مؤلف، چاپ اول.
17. سيوطي؛ جلال الدين، (1993م)، الدرالمنثور في التفسير بالمأثور،بيروت: دارالفکر، چاپ اول.
18. شرباصي، احمد، (1407ق)، موسوعه ي اخلاق القرآن، بيروت: دارالرائد العربي، چاپ اول.
19. شرتوني، سعيدالخوري، (1403ق)، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، قم:کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي.
20. طباطبايي، محمدحسين، (1374)، الميزان في تفسيرالقرآن، دفترنشراسلامي، چاپ پنجم.
21. طبرسي، فضل بن حسن، (بي تا)، مجمع البيان لعلوم القرآن، بيروت، دارالمعرفه.
22.طوسي، محمدبن حسن، (1365ش)، تهذيب الأحکام، تهران: دارالکتب الاسلاميه، چاپ چهارم.
23. —– (1409ق)، التبيان في تفسيرالقرآن، قم:مکتب الإعلام الاسلامي، چاپ اول.
24. عياشي، (بي تا)، تفسيرالعياشي، به کوشش: سيد هاشم رسولي محلاتي،تهران: بي نا.
25. فرات کوفي، (1410ق)، تفسير فرات کوفي، بي جا، مؤسسه چاپ و نشر، چاپ اول.
26. قطب راوندي، (1405ق)، فقه القرآن، قم: کتابخانه آيت الله نجفي مرعشي.
27. قمي، علي بن ابراهيم، (1367ش)، تفسير قمي، تهران: دارالکتب الاسلاميه، چاپ چهارم.
28. قرطبي، محمدبن احمد، (1372ق)، تفسير قرطبي، قاهره: دارالشعب، چاپ دوم.
29. کاشاني، فتح الله، (1344ش)، منهج الصادقين في الزام المخالفين، تهران: کتابفروشي اسلاميه، چاپ دوم.
30. مصطفوي، حسن، (1360ش)، التحقيق في کلمات القرآن الکريم،تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
31. مکارم شيرازي،ناصروهمکاران (بي تا)،تفسيرنمونه، تهران:دارالکتب اسلاميه، چاپ بيست و دوم.
منبع:نشريه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج2

 نظر دهید »

ماراتن اسم های عجیب و غریب از کودکان دیروزی تا کودکان امروزی

25 شهریور 1395 توسط عسگري

درحالی که انتخاب نام مناسب برای فرزند شناسنامه فرهنگی والدین و نشانه سلیقه سالم خانواده است، این روزها شاهد نامهایی بر کودکانیم که نه تنها مفهومی ندارند حتی تلفظ آنها هم کار سختی است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آفتاب دل، اولین هدیه وعطای هریک از شما به فرزندتان , نام نیکو و اسم خوب و زیبایی است که به او اختصاص می دهید .


انتخاب نام مناسب برای فرزندان ، شناسنامه فرهنگی – اعتقادی پدر و مادر است. نام نیکوی فرزند گواه سلیقه ی سالم خانواده و دور اندیشی و سلامت و حسن انتخاب آنان است.


توجه به معنای نام کودک بسیار مهم است. بعضی اسامی معنی خوبی ندارند و خانواده ها با نا آگاهی این اسامی را روی فرزندانشان می گذارند.


این روزها بعضی از والدین ترجیح شان این است که اسم بچه شان را یک نام خاص بگذارند. برای همین سازمان ثبت احوال پر شده از اسامی که شبیه هیچ اسم دیگری نیستند.



اسامی که خانواده های ایرانی برای فرزندان خود انتخاب می کنند، با توجه به نوع خانواده ها ریشه های متفاوتی دارد. بیشتر خانواده ها به دنبال نامهای اصیل ایرانی هستند. بعضی خانواده ها هم به اسامی عربی و مذهبی علاقه دارند. همچنین در اسامی ایرانیان نامهایی با ریشه ترکی، کردی، عبری، اَوستایی، پهلوی، لاتین، انگلیسی، ارمنی، هندی، یونانی و… نیز به چشم می خورد.


اگر در دهه 70 محمد ها وکورش ها زیاد بودند و در دهه 80 پارساها و ایلیاها، در این سال ها نوبت به پادرا و هیراد و رشان و … رسیده است. ظهور این جریان در سال های اخیر موجب شده که مردم در نامگذاری به دنبال واژه های جدید باشند، واژه هایی که قبلا خیلی مورد استفاده قرار نمی گرفته و به دلایلی بخشی از والدین علاقه دارند که از این اسامی برای فرزندانشان استفاده کنند. این نوع نام ها را در سازمان ثبت احوال اسم های نو پدید می گویند که از چند منبع وارد پروسه نامگذاری شده اند.


به گفته کارشناسان ثبت احوال، در میان اسامی نامناسب نام ها در ایران، نام‌هایی به چشم می‌خورد که در میان بعضی از قبایل و روستاها به مناسبت‌هایی برای دختران و پسران در نظر گرفته شده است. به عنوان مثال وقتی در میان یک خانواده چند دختر پیاپی از مادری زاده می‌شدند، نام آخرین فرزند را «دختربس» انتخاب می‌کردند تا بنابر باور عمومی‌شان، تولد نوزاد دختر متوقف شود و مادر از آن پس فرزند «پسر» به دنیا بیاورد.

 

با دقت بیشتر متوجه می‌شوید که اغلب مراجعه‌کنندگان این چنینی به دفاتر ثبت احوال یا پسران و دختران جوان هستند یا کسانی‌که در شرکت و محل کارشان سمتی دارند و می‌خواهند اسم بهتری داشته باشند.

 

شاید در میان فامیل یا دوستان دیده باشیم که دختر و پسری دو اسمه هستند و خودشان اصرار دارند اسم شناسنامه‌ای‌شان را کسی نداند. کارشناسان بر این باورند که پدر و مادرها باید اسم‌هایی انتخاب کنند که باعث سرخوردگی بچه‌هایشان در محیط‌های اجتماعی نشود.


البته در ثبت احوال که اسم‌گذاری تنها یک بخش از وظایفش است، هر اسمی تغییر پیدا نمی‌کند و گاهی متقاضیان باید از دادگاه حکم بگیرند.نخستین کاری که ثبت احوال انجام می‌دهد صدور شناسنامه است. ولادت هر طفل در ایران اعم از اینکه پدر و مادر طفل ایرانی یا خارجی باشد باید به سازمان ثبت احوال کشور اعلام شود و برای کودک نام انتخاب و شناسنامه صادر کنند. این کار شروع داستان شناسنامه در زندگی ایرانیان است که سرانجام با یک مهر باطل در زمان مرگ به پایان می‌رسد.

 

اما داستان شناسنامه در زندگی افراد تنها به تولد و مرگ محدود نمی‌شود. مسئولیت‌های بسیاری برعهده سازمان ثبت احوال است که از جمله این مسئولیت‌ها می‌توان به ثبت ازدواج، ثبت مشخصات منسوبین، صدور کارت شناسایی ملی، ثبت وفات ایرانیان خارج از کشور، اصلاح تاریخ تولد، تغییر نام و نام خانوادگی و خدمات مربوط به صدور شناسنامه اشاره کرد.

 

در این میان به دلیل تنوع نام‌ها، الگوهای نامگذاری زیادی مانند الگوهای توصیفی، دینی و مذهبی، ملی باستانی، قومی، منطقه‌ای، ترکیبی، نام‌گل‌ها، طبیعت، حیوانات زیبا، پرندگان، کوه‌ها، رودها و نام موجودات خیالی و تاریخی وجود دارد. در این میان 14 الگوی نامگذاری برای پسران و 18 الگوی نامگذاری برای دختران وجود دارد که به همین دلیل تنوع نام‌های دخترانه از نام‌های پسرانه بیشتر است.


در ثبت احوال کشور اسامی عجیب زیادی مانند شفتالو، شربت، علاقه، غم، اهریمن، باباقلی، ملخ، چیته، للو، آفت،گل سیف، همرو، اجبار، حالتاج، پنیر، پوپول، آقابگم، پارچه و بسیاری نام‌های دیگر برای زنان و مردان به ثبت رسیده که بسیاری از آنها مربوط به سال‌ها قبل هستند و دیگر اجازه ثبت اینگونه اسامی در شناسنامه‌ها داده نمی‌شود.


نامگذاری با نامهای نا مأنوس و عجیب و غریب مشکلات جدی را برای صاحب اسم به وجود می آورد و او را منزوی و گوشه گیر خواهد کرد.

 

؛ برخی از نامها باعث ایجاد شخصیت در افراد شده و بعضی از شخصیت ها نیز سبب بروز نام ها می شوند و استفاده از اسامی ائمه به شرط مذهبی بودن خانواده و ارائه آموزش های لازم سبب بروز شخصیت های خوب و پسندیده در افراد می شود.بنابراین والدین ، براى فرزندانشان نام نیکو و شایسته انتخاب کنند و موجبات مسرت و خرسندى او را فراهم سازند تا کرامت انسانى او در اجتماع حفظ و حراست گردد.


والدین ایرانی شایسته است که بهترین نام‌ها و کنیه‌ها را برای فرزندانشان برگزینند و از انتخاب نام‌هائی که ارزش آنها را کم می‌کند و کرامت و احترام آنها را خدشه‌دار می‌سازد و باعث انحطاط شخصیت و معنویات آنها می‌شود، خودداری نمایند. از همان ابتدا کودک را به نامی گوش نواز و دل‌انگیز صدا بزنند تا کودک احساس شخصیت کند و روحیه احترام و محبت به اطرافیان و بزرگان خانواده در وجودش بیشتر شود و روش برخورد با اطرافیان و اظهار محبت و ادب به آنان را یاد بگیرد.


در آخر اینکه قرار نیست همه بچه هایی که به دنیا می آیند، آرتیست و آرت دوست باشند، جوری برای کودکتان اسم انتخاب کنیدکه اگر راننده کامیون یا جراح مغز و اعصاب شد. رویش بشود اسمش را بنویسد و زیرش را امضا کند.

 

 1 نظر

عجیب ترین و جالب ترین نام های دختر و پسر که ایرانی ها انتخاب میکنند

25 شهریور 1395 توسط عسگري

برخی والدین بر کمیاب بودن نام هم تاکید دارند و ترجیح می‌دهند تا نامی انتخاب کنند که فراوانی کمتری داشته باشد؛ همین امر باعث شده که شاهد اسامی عجیب و غریبی باشیم که گاهی به گوش می‌رسد ، با این حال در سال‌های گذشته تغییرات زیادی در نامگذاری فرزندان ایرانیان رخ داده که در ادامه با آنها آشنا میشوید.

در پایگاه اطلاعات جمعیتی کشور ۴۲۰ هزار عنوان نام وجود دارد که ۲۲۰ هزار عنوان دخترانه و ۲۰۰ هزار عنوان پسرانه است.

تنوع نام‌های دخترانه به واسطه الگوهای نام‌گذاری برابر بررسی‌های صورت گرفته پیش بینی شده که حدود ۲۰ الگوی توصیفی، دینی مذهبی، ملی باستانی، قومی، منطقه‌ای، ترکیبی، نام گل‌ها، طبیعت، حیوانات زیبا، پرندگان، کوه‌ها و رودها و نام موجودات خیالی و تاریخی نمونه‌ای از این الگوهاست.

در این رابطه ۱۴ الگوی نامگذاری برای پسران و ۱۸ الگوی نامگذاری برای دختران وجود دارد به دلیل آنکه الگوهای دختران برای نامگذاری بیشتر است ، تنوع نام‌های دخترانه هم بیشتر است.

۷ هزار و ۵۴۹ اسم قابل تغییر وجود دارد

هم اکنون ۳ هزار و ۷۳۷ نام پسرانه و ۳ هزار و ۸۱۲ نام دخترانه قابل تغییر وجود دارد که هر شخصی نامش در آن باشد بلافاصله به اسم مناسب، قابل تغییر است. البته ممکن است اسمی در این فهرست‌ها نباشد اما از دید ثبت احوال قابل تغییر باشد. در این باره فرد باید دنبال مجوزهای لازم باشد.

باباقلی، گرگ اقا، بره، چاه و یتیم اسامی افراد در ثبت احوال

آرشیو، آسیب، اجباری، اخی، اردوخان، اشتر، اهریمن، باباقلی، بیابانی، ملخ، فضا، فراری، شفتالو، شربت، قطار، قطاری، قسمت، قربانی، کابوس، گشنه، گرگ آقا، بره، بشم، بهداشت، بوشفر، چاه، چراغ، چیتر، زنگی، سرباز، شوجر، علاقه، غم، غارت، فرار، فراری، فراموش، کوپال، گمان، لذت، لشکر، للو، ورندل، یتیم تنها برخی از اسامی پسران قابل تغییر در این فهرست‌هاست.

این اسامی غالباً به قبل از سال ۱۳۷۰ بر می‌گردد. از زمانی که مهندسی فرهنگ نام و نام‌نویسی وارد شدیم دیگر اجازه نمی‌دهیم والدین اسامی نامناسب، نامتعارف و مغایر با جنس برای فرزندانشان انتخاب کنند؛ دلیل این کار هم همان فهرست‌هایی است که با توجه به اصرار والدین مأمور ثبت احوال را وادار به ثبت اسم می‌کرده‌اند.

باجی،بیزار، نوشابه، ییلاق و خرما اسم زنان در ایران

آشفته، آفت، اجبار، افسرده، باجی، بیزار، پنبه، تعارف،‌حلوا، خرما، خیار، شربتی، شقیقه، کفتر، نیمکت، قیمتی، همیشه، نوشابه، ییلاق، لوله، لیاقت، لبو، لباء، مشکی، مشکی‌جان، مغلوبه، مفتول، حاضر، حالتاج، حسرت، حضرت، حبصه، خارا، خابس، پارچه، پاکت، پنیر، پوپول، پولی، انقلاب، اوجق، آمریکا، آلمان، انگلیس، انه، آقا بگم، ادامه و ارزان بخش از اسامی قابل تغییر برای دختران است.

اسامی عجیب برای کودکان، اسامی عجیب افراد در ایران ، اسامی خنده دار افراد در ایران، اسامی ممنوعه در ایران برای کودکان

در بین اسامی دختران این اسمی نیز به چشم خورده است :

آشفته
آبجی مار
آواره
آفت
ادامه
ارزان
بانک ناز
آمریکا
برنج
خواننده
زابل
رادار
عرعر
غم انگیز
قیطان
کشمش
عکس
و در بین اسامی پسران :

ببر
باقالی
عادی
سنجاب
کافر
ستم
کلاغ
مزاحم
مسکو !

ممنوعیت اسامی خارجی بر روی فرزندان

گذاشتن اسامی خارجی بر فرزندان ممنوع است اما برخی از نام‌هاست که با زبان فارسی خودمان یکی است. مانند نام برخی گل‌ها که مشابهت زیادی دارد اگر این اسامی مغایرتی با ارزش‌های ایرانی، اسلامی نداشته باشد مشکلی برای ثبت آن وجود ندارد. مانند رز، یا نام سوزان که هم اسم خارجی برای دختر است و هم به معنای سوزانده یا نام پسر به عنوان نیک که هم اسم خارجی است و هم در فارسی به معنای خوبی.

استفاده از اسامی مانند رابرت، الیزابت و جرج ممنوع است و اگر کسی هم این اسم‌ها را داشته باشد بلافاصله بعد از تقاضا به اسامی ایرانی ـ اسلامی تغییر می‌کند.

البته هنوز هم برخی والدین این اسامی را برای فرزندانشان انتخاب می‌کنند که از گذاشتن آن جلوگیری می‌شود.

انتخاب اسامی که بعد از ۹۲ سال در فرهنگ نام گزینی وجود ندارد

در شش ماهه اول سال ۹۰، ۵۷۰ اسم در خواست کننده رسیدگی شده که ۳۸۱ اسم تصویب و ۱۸۹ اسم تصویب نشده است. می‌بینیم برخی والدین اسامی را انتخاب می‌کنند که در فرهنگ نام گزینی پس از ۹۲سال وجود ندارد. مثل اسم هوریزا، لیزا واژه‌های خارجی است و معنی خوبی ندارد و هارای که هیچ منبعی معتبری ندارد.

اسامی عجیب برای کودکان، اسامی عجیب افراد در ایران ، اسامی خنده دار افراد در ایران، اسامی ممنوعه در ایران برای کودکان
ثبت لقب به عنوان اسم ممنوع است

طنسگل، نارسیسا، مرسدس یا عسل خاتون که خاتون یک اسم قدیمی است و معمولا لقب مادربزرگ‌ها بوده که ثبت لقب نیز به عنوان اسم ممنوع است.

شیما به معنی زن‌ خال‌ دار است که جزو اسمی قابل تغییر بوده و با گذاشتن آن موافقت نمی‌شود.

یکی از اسامی که با گذاشتن آن موافقت نشده است رحیم کرار است که ترکیب مناسبی نیست چرا که رحیم صیغه مبالغه بسیار مهربان و کرار به معنای حمله کننده است که هیچ مناسبتی با هم ندارند.

براساس آمار بیشترین انتخاب نام ایرانیان برای فرزندان اسامی ائمه اطهار(ع) است که فراوانی ۱۰ نام اول ثبت شده در پایگاه اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال طی ۹۲ سال برای پسران به ترتیب عبارت است از محمد، علی، حسین، مهدی، حسن،رضا، محمدرضا، علیرضا، احمد و عباس و برای دختران نیز به ترتیب فاطمه، زهرا، مریم، معصومه، زینب، سکینه، رقیه، خدیجه و لیلا و سمیه.

برخی اسامی اقبال موقتی دارند

تعدادی از نام‌ها یک اقبال موقتی دارند از این زاویه رسانه ملی نیز نقش مهمی در فرهنگ مهندسی نام و نامگذاری دارد. مثلا در سریال میوه ممنوعه اسم هستی، در سریال ستایش شخصیت ستایش در سریال ۵ کیلومتر تا بهشت اسم آیدا به واسطه شخصیت خوبی که در فیلم داشتند مورد پسند مردم قرار گرفت و در مقطعی بیشترین اسامی فرزندان دختر از بین این اسم‌ها بود.

اما اسم‌های ائمه معصومین(ع) مانند اسم حسین، امیرحسین و محمد حسین علاوه بر طول سال، در دو ماه محرم و صفر نیز بیشترین فراوانی را دارند. این مسئله درباره برخی از نام‌ها نیز صدق می‌کند. به عنوان نمونه زمان انقلاب و رحلت امام خمینی(ره) اسم روح‌الله بالاترین میزان فراوانی را در میان اسم‌های پسر داشت یا سال‌های مختلفی که از طرف رهبر معظم انقلاب نامگذاری می‌شد مانند سال پیامبر اعظم (ص) یا سال امام علی(ع۹ بیشترین فراوانی به ترتیب اسم محمد و علی بود.

در سال ۸۹ پنج اسم اول پسران به ترتیب امیرعلی، ابوالفضل، امیرحسین، علی، امیرمحمد پنج اسم اول دختران نیز فاطمه، زهرا، ستایش، هستی و زینب بود که البته این آمار هر سال تغییر می‌کند اما در مجموع روند اسم‌های اول معمولا حفظ شده است.

بیشترین فراوانی نام‌های خانوادگی در سطح کشور به ترتیب محمدی، حسینی، احمدی، رضایی، مرادی، حیدری، کریمی، موسوی، جعفری و قاسمی است.

طولانی‌ترین نام‌های خانوادگی استخراج شده

طولانی‌ترین نام خانوادگی استخراج شده در پایگاه اطلاع جمعیتی کشور طایفه حاجی نوروز علی تهرانی معروف به کلده دره است که ۳۷ کاراکتر داشته و برای خانم فاطمه سلطان خانم متولد سال ۱۲۵۷ از تهران است.

طولانی‌ترین اسم نیز ۳۵ کاراکتر داشته که با عنوان فاطمه سلطان خانم، معروفه به شا‌زاده کربلایی متولد ۱۲۶۴ از کربلاست.

طولانی‌ترین اسم برای مردها نیز با عنوان آقا میرزا مصطفی عظیم‌الدوله ملقب به بکشو است که ۳۳ کاراکتر داشته و مربوط به سال ۱۲۴۵ از تهران است.

 2 نظر

فهرستی از اسامی اصیل ایرانی+ معنی

25 شهریور 1395 توسط عسگري

آبان دخت : دخترآبان ، نام زن داریوش سوم
آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آتوسا : قدرت و توانمندی – دختر کورش وزن داریوش اول
آفر : آتش – ماه نهم سال شمسی
آفره دخت : دختر آتش – دختری که در ماه آذر به دنیا آمده است .
آذرنوش‌: شیرین و دل انگیز
آذین : زیور، طاق نصرة‌، تزئین ، آرایش
آراه : نام فرشته موکل روز بیست و یکم ازماه پنجم درآئین زردشت
آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، امید
آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانیان – پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر
آرتین: عاقل و زیرک,نام پهلوان ایران در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی
آرتام:والی فریگه در زمان کوروش هخامنشی
آرتمن:نام برادر بزرگ تر خشایار شاه پسر داریوش شاه
آرشام : بسیار قوی – پدر بزرگ داریوش بزرگ هخامنشی
آرمان : آرزو – خواهش – امید
آرمین : آرام گرفتن – پسر کیقباد پادشاه پیشدادی
آرمیتا: آرامش یافته ، کلمه ای زردشتی است
آریا فر: دارنده شکوه آریائی
آریا : آزاده نجیب – یکی از پادشاهان ماد – مهمترین نژاد هند و اروپائی
آریا مهر : دارنده مهر ایران – از سرداران داریوش سوم
آرین : سفید پوست آریائی
آزاده : دلیر و بی باک ، رها
آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق
آزرمدخت : یکی از ملکه های ساسانی
آزیتا : آزاده
آناهیتا : الهه آب
آونگ : شبنم – نام کردی
آهو: شاهد ، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
آیدا : شاد، ماه – نام تذکمنب

اتسز : لاغر و استخوانی – از پادشاهان خوارزم
اختر : ستاره ، علم ، درفش
ارد : خیر وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت – نام چند تن از پادشاهان اشکانی
ارد شیر : شیر زیبا – اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان
اردوان : نام پادشاهان معروف اشکانی
ارژن : درختی با چوب بسیار سخت و محکم – نام کردی
ارژنگ : آرایش – کتاب مانی نقاش – دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت
ارسلان : شیر، دلیر و شجاع – نام پادشاه سلجوقی
ارغوان : نام درختی با گل و شکوفه های سرخ رنگ
ارمغان : هدیه ، تحقه ، سوغات
ارنواز: نوازش شده اهورا – دختر جمشید شاه پیشدادی
اروانه : نام گلی کوهی است – نامی کردی
استر : ستاره – بردارزاده مردخای وزن خشایارشاه
اسفندیار : پاک آفریده شده – پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
اشکان : منسوب به اشک – بنیانگذار سلطنت پارتها
اشکبوس : پهلوان کوشانی که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد
افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکایت گذشتگان
افسون : سحر و جادو ، حیله و تزویر
افشین : با همت .
امید : انتظار ، آرزو
انوش (‌ آنوشا ) : استوار و جاوید – دخترمهرداد ششم
انوشروان : دارنده لوح جاویدان – لفب خسرو اول پادشاه ساسانی
اورنگ : عقل و کیاست ، تخت پادشاهی
اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز
اوستا : نام کتاب آسمانی زردشت
اهورا : صاحب ، فرمانروای دانا
ایاز : بزرگ و پاینده – نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی
ایران : محل زندگی آریائیها
ایراندخت : دختر ایران
ایرج : یاری دهنده آریائیها – پسرفریدون ، پادشاه و پهلوان ایرانی
ایزدیار : کشی که خداوند یار اوست

بابک : پدر کوچک ، جد اردشیر ، پسر ساسان
باپوک : کولاک ، نامی کردی
باربد : پرده دار ، موسیقی دان و نوازنده دربار خسرو پرویز
بارمان : لایق – نام سردار افراسیاب
بامداد : پگاه ، سپیده دم – نام پدر مزدک
بامشاد : کسی که در سحرگاهان شاد است – نوازنده مشهور دربار ساسانیان
بانو : خانم ، ملکه ، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب
بختیار : خوشبخت ، خوش اقبال – استاد رودکی در موسیقی
برانوش : مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی
بردیا : پسر کورش و برادر کمبوجیه
برزو : بلند قامت – پسر سهراب و نوه رستم دستان
برزویه : طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی
برزین : بلند و تنومند – ازپهلوانان ایران – نام پسر گرشاسب
برمک : از وزیران ساسانی – نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
بزرگمهر : خورشید بزرگ – نام وزیر دانشمند انوشروان ساسانی
بنفشه : گلی رنگارنگ و زینتی با عمر نسبتا طولانی
بوژان : رشد کرده – نامی کردی
بویان : خوشبو – مامی کردی
بهار : شکوفه و گل – سه ماه اول سال شمسی
بهارک : بهار کوچولو
بهاره : بهاری
بهتاش : خوب ومانند
بهداد : نیک آفریده شده
بهرام : پیروز ، ایزد پیروزی درآئین زردشت ، لقب برخی از پادشاهان ساسانی
بهدیس : خوش رنگ ، خوشگل
بهرخ : زیبا چهره ، قشنگ
بهرنگ : خوش رنگ
بهروز : خوشبخت ، نیکبخت
بهزاد : نیک نژاد – مینیاتوریست مشهور صفویان – نام اسب سیاوش
بهشاد : خوشحال وشاد
بهمن : نیک اندیش – برف انبوه که از کوه فرو ریزد – جانشین اسفندیار
بهناز : خوش ناز‌، باناز ، طناز
بهنام : نیک نام
بهنود : سلامت ، عافیت
بهنوش : کسی که نیک مینوشد
بیتا : بی همتا ، بی مانند
بیژن : ترانه خوان ، جنگجو – پسر گیو و دلداده منیژه

پارسا : پاکدامن ، زاهد
پاکان : پاکها – نامی کردی
پاکتن : نیکو چهر پاکیزه تن
پاکدخت : دختر پاک
پانته آ : همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هدیه کردند امانپذیرفت
پدرام : آراسته ، نیکو ، شاد
پرتو : روشن ، تابش
پرشنگ : تابش ، آتشپاره
پرتو : روشن ، تابش ، فروغ
پرستو : پرنده مهاجر
پرویز : پیروز – لقب خسرو دوم ، پادشاه ساسانی
پردیس : بهشت ، باغ و بستان
پرهام : ازاشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور
پژمان : افسرده ، غمگین
پژوا : بیم و هراس
پرنیا : پارچه حریر
پشنگ : میله آهنی – نام پدرافراسیاب
پروانه : حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند
پروین : ثریا ، ستارگان کوچک نزدیک به هم
پری : فرشته ، جن ، همزاد
پریچهر : زیبا روی – نام زن جمشید شاه
پریدخت : دختر پری ، همسر سام نریمان و مادر زال
پریسا : همچون پری
پرناز: پری ناز دار
پریوش : پری روی ، فرشته روی
پریا : کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد.
پوپک : هدهد
پوران : جانشین ، یادگار
پوراندخت : نام دختر خسروپرویز
پوریا : پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی
پولاد : آهن سخت و کوبیده ، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد
پویا : رونده و دونده – نامی کردی
پونه : گیاهی خوش عطر و بو که در کنار جویها می روید.
پیام : الهام ، وحی ، پیغام
پیروز: کامیاب ، فاتح ، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی
پیمان : عهد ، قول وقرار – عنوان اسامی مردان در فارسی دری

تابان : تابنده ، منور
تاباندخت : دختر تابناک
تاجی : تاجدار ، نام و عنوانی در فارسی دری
تارا : ستاره
تاویار : آتشبان – نامی کردی
ترانه : زیبا و صاحب جمال ، سرود ، نغمه
تناز : نازنین ، با ناز و کرشمه – نامی کردی
توران : نام دختر خسروپرویز – سرزمین تور
توراندخت : دختری از توران
تورج : دلاور ، یکی از سه پسر فریدون شاه
تورتک : خروس صحرایی ، قرقاول
توفان : باد سخت
توژال : برف اندک – نامی کردی
تیر داد : داده تیر ، اشک دوم پادشاه اشکانی
تینا : گل ، نامی کردی
تینو : تشنه ، نامی کردی

جابان : سردار ایرانی یزدگرد
جامین : اسم یکی از قهرمانان ایران زمین ، نامی کردی
جاوید : پایدار ، همیشگی
جریره :‌ نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد.
جمشید : پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی
جوان : برنا ، دلیر ، شاداب
جویا : جوینده – پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.
جهان : دنیا ، عالم ، گیتی ، کیهان
جهانبخت : شانس و اقبال جهان
جهانبخش : بخشنده جهان
جهاندار : نگهبان جهان
جهانگیر : فاتح جهان – نام پسر رستم
جهان بانو : بانوی جهان ، ملکه جهان
جهاندخت : دختر گیتی
جهان ناز : مایه فخر عالم
جیران : آهو ، نامی ترکی

چابک : زرنگ ، چالاک
چالاک : سریع و زبردست
چاوش : پیشرو و پیش قراول کاروان
چترا : دوازدهمین پادشاه سلسله ماد
چوبین : کنیه و لقب بهرام چوبین سردار انوشیروان
چهرزاد : نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد

خاوردخت : دختر مشرق زمین
خداداد : خدا داده
خدایار : دوست خدا – فرمانروای بخارا بوده است
خرم : شاد و خندان – پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است
خرمدخت : دختر شاد و خندان
خسرو : مشهور ، نیک نام – لقب چند تن از پادشاهان ساسانی
خشایار : قهرمان ، نیرومند – نام پسر داریوش کبیر هخامنشی
خورشید : درخشنده آفتاب – معشوقه جمشید درداستان جمشید و خورشید

دادمهر : زاده آتش ، نام استاندار پارسی طبرستان
دارا : مالدار، ثروتمند ، از نامهای خداوند
داراب : نام پسر بهمن پادشاه کیانی
داریا : دارنده ، ازنامهایی که در اوستا آمده است
داریوش : نگهبان نیکی – فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی
دانوش : از اسمهائی که در کتاب وامق و عذرا آمده است
داور‌:‌ حاکم عادل ، قاضی
دایان : ماما ، نامی کردی
دریا : بحر ، نام فرزند علاالدین عماد شاه
دل آرا : محبوب و معشوق
دل آویز : دلچسب ، دلکش ، آویزه دل
دلارام : مایه آرامش دل / معشوقه بهرام گور
دل انگیز : گوارا ، مطلوب
دلبر : برنده دل ، یار و معشوق
دلبند : عزیز و گرامی
دلربا : رباینده دل ، محبوب
دلشاد : شادمان و خوشحال
دلکش : جذب کننده دل ، دلربا ، دلپذیر
دلناز : آنکه قلب و دلش ناز است
دلنواز : مهربان ، مشفق
دورشاسب : نام جد پنجم گرشاسب ، دور از اسب پادشاه
دنیا : عالم و گیتی
دیااکو: اولین پادشاه مادها در قرن هفتم پیش از میلاد
دیانوش : دزد دریائی در داستان وامق و عذرا
دیبا : پارجه ابریشمی رنگی ، روی زیبا
دیبا دخت : دختر زیبا ، دختری همچون پرنیان

رابو : نام گلی بهاری – نامی کردی است
رابین : مشاور ، متعمد – نامی کردی است
رادبانو : بانوی بخشنده و جوانمرد
رادمان ( رادمن ) : نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی
رازبان : راز دار – عنوان مردان بزرگ در پارسی دری
راژانه : رازیانه – نامی کردی برای دختران
راسا : هموارو صاف – نامی کردی
رامتین : آرامش تن – موسیقی دان عهد ساسانیان
رامش : فراغت ، آسودگی ، راحتی ، نام هیربد زردشتی
رامشگر : خواننده و نوازنده ، خنیاگر
رامونا : نگهبان عاقل
رامیار : چوپان و گوسفند چران
رامیلا : خدای بزرگ ، نامی آشوری است
رامین : معشوقه ویس ، نام یکی از سرداران ایران
راویار : شکارچی – نامی کردی
رژینا : مانند روز – نامی کردی
رخپاک : دارای چهره پاک
رخسار : چهره ، سیما
رخشانه : منسوب به رخش
رخشنده : تابان ، کنایه از خورشید است
رزمیار : رزمنده ، مبارز
رستم : تنومند و قوی اندام ، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه
رکسانا : نورانی ، روشن
روبینا : یاقوت سرخ
رودابه : فرزند تابان ، زن پسرزا ، نام قلعه ای در غرب ایران
روزبه : خوشبخت : بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی
روشنک : مشعل دار ، همچنین نام دارویی گیاهی است
روناک : روشن
رهام : نام پسر گودرز
رهی : راهی شده ، روان ، مسافر
ریبار : رهگذر ، نامی کردی
راسپینا : پائیز ، لغت زند و پازند

زادبخت : خوشبخت ، خوش اقبال
زاد به : بهزاد ، نیک زاده شده
زاد چهر : دارای نژاد پاک و اصیل
زاد فر : زاده روشنی
زال : فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان
زادماسب : برادر شاپور ساسانی ، نام یکی از قضات ساسانی
زاوا : داماد ، نامی کردی
زردشت : صاحب شتر زرد و زرین ، پیامبر ایران باستان
زرنگار : طلا کوب ، زرین
زری : طلائی ، زربفت
زرین : طلائی رنگ ، منصوب به زر
زرینه : آنچه منسوب به زر است
زمانه : روزگار ، دهر
زونا : گیاهی با گل کبود رنگ ، نامی کردی
زیبا : خوشگل ، قشنگ ، خوب ونیکو
زیبار : قبیله ای از کردها ، نامی کردی
زیما : زمین ، لغت اوستائی
زینو : زنده ، پابرجا – نامی کردی

ژاله : شبنم ، قطره
ژالان : گلهای دارای قطره و شبنم – نامی کردی
ژیار : زندگی ، زندگی شهری – نامی کردی
ژینا : زندگی و حیات – نامی کردی
ژیوار : زندگی

سارا : صحرا ، کوه و دشت – نامی کردی
سارک : سار کوچک ، پرنده ای سیاه رنگ وبزرگتر از گنجشک
سارنگ : نام سازی شبیه به کمانچه
ساره : بامداد ، فردا – نامی کردی
ساسان : سوال کننده ، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند
ساغر : پیاله شرابخوری ، جام
سام : سیه چرده – جهان پهلوان ایرانی وجد رستم
سامان : ترتیب ، نظام ، زندگی
سانا : سهل و آسان
ساناز : کمیاب ، نادر، نام گلی است
سانیار : حامی و یار و پشتیبان – نامی کردی
ساویز : خوش اخلاق ، مهربان – نامی کردی
ساهی : آسمان صاف – نامی کردی
ساینا : خاندانی از موبدان زردشتی ، سیمرغ
سایه : منطقه تاریک پشت هر جسم ، حمایت
سپنتا : مقدس ، محترپ
سپند : اسفند
سپهر : آسمان ، نام فرزند کیخسرو
سپهرداد : بخشیده اسمان – داماد داریوش هخامنشی
سپیدار : درخت سفید
سپید بانو : بانوی سفید و درخشان
سپیده : سحرگاه ، سپیدی چشم
ستاره : کرات آسمانی که در شب می درخشند
ستی : دختر ، سیتا
سرافراز : سربلند ، متکبر
سرور : رئیس ، پیشوا
سروش : شنیدن و فرمانبرداری – فرشته مظهر اطاعت
سرور : شادمانی ، خوشحالی
سوبا : شناگر ، فردا
سوبار : اسب سوار – لغت زند و پازند
سنبله : یک خوشه گندم
سودابه : دختر زا – سود ده
سوری : سرخ رو ، نام دختر اردوان پنجم
سورن : خانواده ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند
سورنا : سردار دلیر و خردمند پارتی
سوزان : سوزنده ، ملتهب
سوزه : سبزه ، نامی کردی
سوسن : گلی به رنگهای سفید، کبود ، زرد و حنایی
سومار : نام قبیله ای از کردها
سولان : نام گلی است ، نامی کردی
سولماز : زنی که پیرو پژمرده نمی شود
سوگند : شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند
سهراب : سرخ روی ، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود
سهره : پرنده ای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد
سهند : کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان
سیامک : مجرد – نام پسر کیومرث
سیاوش : دارنده اسب سیاه ، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید
سیبوبه ‌: مانند سیب ، دانشمند شهیر ایرانی ، منصف الکتاب
سیما : چهره ، رخ
سیمدخت : دختر نقره ای و سفید
سینا : مرد دانشمند ، نام پدر شیخ ابوعلی سینا
سیمین : نقره ای ، سفید ، روشن
سیمین دخت : دختر نقره ای و سفید

شاپرک : پروانه
شادی : شادمانی ، خوشحالی ، شور شادان : شادمان
شادمهر : مهربان ، با محبت
شاران : گردنبند درست شده از بادام – نامی کردی
شاهپور : پسر شاه ، شاهزاده – نام چند تن از شاهان ساسانی
شاهدخت : دختر شاه ، شاهزاده خانم
شاهرخ : شاه منظر ، کسی که رخساری همچون شاه دارد
شاهین : پرنده ای شکاری
شاهیندخت : دخت شاهین
شایسته : سزاوار ، لایق
شباهنگ : بلبل ، ستاره کاروان کش
شب بو : نام گلی است که شب هنگام باز می شود
شبدیز: سیه فام ، سیه چرده ، نام اسب خسروپرویز
شبنم : رطوبتی که شب هنگام روی گلها می نشیند
شراره : گرمای سوزان ، عشق فراوان ، نامی کردی
شرمین : شرمسار ، خجل
شروین : یکی از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساسانی
شکوفه : گل درختان میوه دار ، شکفته
شکفته : خندان ، بشاش
شمشاد : درختی زینتی و تقریبا همیشه سبزکه دستمایه بسیاری از شاعران است
شمین : خوشبو، خوش عطر
شوان : شبان ، چوپان – نامی کردی
شمیلا : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی بانوی بزرگوار
شورانگیز : فتنه انگیز ،‌ ایجاد کننده شور و شوق
شوری : خوش قیافه ، قد بلند- نامی کردی
شهاب : شعله آتش ، سنگ آسمانی ، ستاره دنباله دار
شهبار : درخورشاه ، لایق شاه
شهباز : باز سفید رنگ ، شاه باز
شهبال : پر بزرگ پرندگان
شهپر: پرشاهانه
شهداد : داده و بخشیده شاه
شهرآرا: آنکه به زیبایی مایه آرایش شهراست ، آرایش دهنده شهر
شهرام : رام و مطیع شاه
شهربانو : بانوی شهر ، ملکه
شهرزاد : شهرزاده ، بومی – نقال قصه های هزار و یک شب
شهرناز : خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش
شهرنوش : شیرینی شهر
شهره : مشهور و نامی
شهریار : پادشاه ، یارشهر ، نام پسر برزوپسر سهراب
شهرزاد : شاهزاده ، فرزند شاه
شهلا : زن سیه چشم
شهنواز : نوازش شده شاه
شهین : منسوب به شاه
شیبا : نسیم شبانه – نامی کردی
شیدا : آشفته و عاشق
شیده : ‌خورشید ، درخشان
شیردل : پهلوان و دلاور
شیرزاد : شیر بچه ، همچون شیر
شیرنگ : به رنگ شیر ، مانند شیر
شیرو : پهلوان معاصر با گشتاسب ، نام سردار فریدون
شیرین دخت : دختر شیرین
شیما : دخترانه ، نامی کردی
شینا : قدرتمند ، توانا – نامی کردی
شیرین : مطبوع و گوارا ، معشوقه خسرو پرویز
شیوا : شیرین بیان ، خوش زبان ، ایزد بزرگ هندیان باستان

طوس : فرزند نوذر پهلوان ایرانی شاهنامه
طوطی : پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است .
طهماسب : دارای اسب قوی – نام پسر منوچهر
طهمورث : روباه تیزرو و قوی ، پادشاه پیشدادیان و پدر جمشید

غوغا : آشوب ، هیاهو
غنچه : گل نشکفته ، کنایه از دهان معشوق

فتانه : از نامهای کردی برای دختران
فدا : قربانی ، نامی کردی
فراز : بلندی و شکوه
فرامرز : شکوه مرزداری – نام پسر رستم دستان
فرانک : سیاه گوش ، نام مادر فریدون ، نام همسر بهرام گور ساسانی
فراهان : محل شکوه و جلال
فربد : مناعت ، بزرگی
فربغ : شکوه خداوند
فرجاد : دانشمند و فاضل
فرخ : تابان و زیبا – نام یکی از امیران سیستان در عهد سلجوقیان
فرخ پی : نیک پی و نیک قدم
فرخ داد : مبارک آفریده شده
فرخ رو : دارای صورت زیبا
فرخ زاد : مبارک زاد ، خجسته زاد ، رستم فرخزاد سردار معروف ساسانیان است
فرخ لقا : درای چهره زیبا ، خوشگل
فرخ مهر : زیبا چون خورشید
فرداد : داده شکوه وزیبائی
فردیس : بهشت ، بوستان
فرین : یگانه ، شکوه دین ، مخفف فروردین ماه اول بهار
فرزاد : زاده فرو شکوه
فرزام : شایسته و لایق – نامی کردی
فرزان : عاقل ، حکیم ، دانشمند
فرزانه : دانشمند ، عاقل و عالم
فرزین : عالم ، وزیر دربار
فرشاد : شا دمان ، مسرور ، خوشحال
فرشته : فرستاده الهی و آسمانی
فرشید : درخشانتر ، نام برادر پیران ویسه
فرمان : دستور ، حکم
فرناز : داری ناز فراوان
فرنگیس ( فری گیس ) : نام دختر افراسیاب و همسر دوم سیاوش
فرنود : دلیل و برهان
فرنوش : شکوه ، نام پادشاه باستانی ماد
فرنیا : نامی برای پسران
فروتن : افتاده حال ، متواضع
فرود : پائین – نام پسر سیاوش ، نام پسر کیخسرو نام پسر خسرو پرویزو شیرین
فروز : روشنائی ، روشنی
فروزان : تابان ، درخشان
فروزش : روشنی ، تابناک
فروزنده : درخشان ، درخشنده
فروغ : روشنائی ، تابش
فرهاد : عاشق افسانه ای شیرین
فرهنگ : شکوه ، ادب ، تربیت
فرهود : صداقت و راستی در دین
فربار : همراه خوب و شایسته
فریبا : زیبا و فریبنده
فرید : بی همتا، نامی کردی
فریدخت : دختر بی همت
فریدون : دارای شکوهی اینچنین ، پادشاه پیشداری که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد
فریمان : فر و شکوه ایمان
فریناز : عشوه گر ، پریناز
فرینوش : شکوه شیرین
فریوش : زنگ ، همان پریوش هم هست
فیروز : پیروز و مظفر
فیروزه : سنگی گرانبها با رنگ فیروزه ای

قابوس : معرب کاووس است
قباد : سرور گرامی ، شاه محبوب ، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی
قدسی : بهشتی ، روحانی

کابان : کدبانو ، نامی کردی برای دختران
کابوک : کبوتر ، نامی کردی برای دختران
کارا : فعال و کوشا
کارو : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی نوید دهنده
کاراکو : نام یکی از سرداران ماد
کامبخت : کسی که بخت به کام اوست
کامبخش : آرزو دهنده ، مراد بخش
کامبیز : صورت فرانسوی (( کمبوجیه )) پسر کورش است
کامجو : کامجوینده
کامدین : یکی از دانایان دین زردشت
کامران : سعادتمند و خوشبخت
کامراوا : به مقصود و مراد رسیدن
کامک : آرزو و خواهش کوچک
کامنوش : کامروا ، خوشبخت
کامیار : کامروا و پیروز
کانیار : معدن شانس ، نامی کردی
کاووس : پادشاه توانا – از پادشاهان کیانی و پسر کیقباد
کاوه : آهنگر معروف ایران باستان که علیه ضحاک قیام کرد
کتایون : جهان بانو ، دختر قیصر روم و مادر اسفندیار
کرشمه : ناز و غمزه
کسری : معرب خسرو است
کلاله : موی پیچیده ، دختری با موهای مجعد
کمبوجیه : نام پسر کورش کمبوجیه است
کوشا : کوشنده ، ساعی
کهبد : خداوند کوه ، عابد
کهرام : رام شده کوه نام برادر و سردار افراسیاب
کهزاد : زاده کوه ، کسی که در کوه زائیده شده است
کیارش : شهریار بزرگ
کیان : پادشاه ، امیران
کیانا : فرستاده ، نامی کردی
کیانچهر : دارای چهره پادشاهان
کیاندخت : شاهدخت ، دختر شاه
کیانوش : بسیار شیرین ، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه
کیاوش : بزرگوار – نام پدر کیقباد
کیخسرو : پادشاه نیکنام ، نام پسر سیاوش و سومین پادشاه کیانیان
کیقباد : پادشاه محبوب – پدر کیکاوس و سر سلسله کیانیان
کیکاووس : سیاه چرده ، سبزه ، نام پسر کیقباد و پدر کیاوش
کیوان : سیاره زحل و دومین سیاره منظومه شمسی پس از مشتری است .
کیوان دخت : دختر سیاره کیوان
کیومرث : نخستین انسان ، و به گفته شاهنامه نخستین پادشاه
کیهان : جهان و گیتی
کیاندخت : دختر گیتی
کیهانه : جهان کوچک

گرد آفرید : پهلوان زاده شده
گردان : پهلوانان ، یلان
گرشا : به ر وایت شاهنامه همان کیومرث اولین پادشاه است
گرشاسب : صاحب اسب لاغر ، پهلوان ایرانی و جد رستم
گرشین : شعله آبی ، نامی کردی برای دختران
گرگین : منسوب به گرگ ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو
گزل : زیبا ، نامی ترکمنی است
گشتاسب : صاحب اسب رمنده ، پدر داریوش هخامنشی
گشسب : دارنده اسب نر
گشسب بانو : دختر رستم و زن گیو
گل : گیاهان رنگی کوچک که دستمایه شاعرانند
گل آذین : حالت قرار گرفتن گلها روی شاخه ها
گل آرا‌ :‌ آراینده گل
گلاره : تخم چشم ، نامی کردی
گل افروز : فروزنده گل
گلاله : دسته گل
گل اندام : آنکه اندامش مانند گل است
گلاویز : گیاهی برای زینت گل
گلباد : داری بوی گل
گلبار : پرگل ، گل افشان
گلبام : گلبانگ
گلبان : نگهدارنده گل
گلبانو : بانوی چون گل
گلبرگ : هر یک از برگهای یک گل ، مثل برگ گل
گلبو : معطر ، خوشبو
گلبهار : مثل گل بهاری
گلبیز : گل افشان
گلپاره : تکه گل ، پاره ای از گل
گلپر : برگ گل ، پر گل
گلپری : پری همچون گل
گلپوش : پرازگل ، پوشیده از گل
گل پونه : کسی که چهره اش به لطافت گل است
گلچین : باغبان ، عاشق گل ، کسی که گل می چیند .
گلدخت : دختر گل
گلدیس : به رنگ گل ، مانند گل
گلربا : رباینده گل
گلرخ : بسیار زیبا همچون گل
گلرنگ : به رنگ گل ، شرابی رنگ
گلرو : زیبا و سرخ رو
گلشن : گلزار و گلستان
گلریز : ریزنده گل
گلزاد : زائیده گل
گلزار : گلستان ، جای پرگل
گلسا : مثل گل
گلشید : درخشان چون گل
گلنار : گل انار ، شکوفه انار
گلناز : کسی که ناز و غمزه اش مثل گل است
گلنسا : گل بانو ، خانم گل
گلنواز : نوازش شده گل
گلنوش : شیرین مثل گل
گلی : مانند گل ، قرمز رنگ
گودرز : از پهلوانان عهد کاوس وکیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی
گوماتو : انقلابی زمان مادها که برای براندازی مادها و هخامنشیان قیام کرد
گهر چهر : آنکه چهره اش همچون گوهر است
گوهر ناز : کسی که همچون گوهر نازش گرانبهاست
گیتی : دنیا ، جهان ، عالم
گیسو : موی بلند زنان
گیلدا : طلا
گیو : پهلوان نامی شاهنامه و پدر بیژن

لادن : گلی به رنگهای زرد و نارنجی
لاله : گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است
لاله رخ : کسی که روی همچون لاله دارد
لاله دخت : دختر لاله
لبخند : تبسم
لقاء : چهره ، سیما
لومانا : نام محلی در کردستان ، نامی کردی برای دختران
لهراسب : دارای اسب تندرو ، از پادشاهای کیانی و پدر گشتاسب

مارال : آهو ، نامی ترکی
ماری : کبک ماده ، نامی کردی
مازیار : اورا مزدایار – پسر قارون فرمانروای طبرستان
ماکان : نام پسر یکی از سران دیالمه
مامک : مادر کوچک و مهربان
مانا : نام خداوند بزرگ و نام یکی از دولتهای ماد ، نامی کردی
ماندانا : دختر آژدهاک و مادر کورش هخامنشی
مانوش : کوهی که منوچهردربالای آن متولد شده است
مانی : پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی
مانیا : خسته شده ، نامی کردی
ماهان : منسوب به ماه
ماهاندخت : دختر ماهان
ماه برزین : یکی از بزرگان دولت ساسانیان
ماه جهان : زیبای جهان
ماهچهر : زیبا رو ، قشنگ
ماهدخت : دختر ماه
ماهور : تابناک – نامی کردی
ماهرخ : آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد
ماهزاد : زاده ماه
مردآویز: جنگنده و دلاور
مرداس : مرد آسمانی – نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد
مرزبان : مرزدار – مرزبان بن رستم نویسنده کتاب مرزبان نامه
مرمر : ازسنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است ، سنگ مرمر
مزدک : خردمند کوچک – مردی که در زمان ساسانیان ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد
مژده : نوید ، بشارت
مژگان : مژه ها
مستان : شادان ، شادمان
مستانه : خوشحال ، مانند مست
مشکاندخت : دختر خوشبو
مشکناز : مشک ناز دار
مشکین دخت : دختر مشک آلود و معطر
منیژه : پاک و سفید روی – نام دختر افراسیاب
منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد – از پادشاهان پیشدادی
مهبانو : بانوی بزرگ ، بانوی همچون ماه
مهبد : یکی از وزیران انوشیروان ساسانی
مه داد : از فرماندهان نظامی پارسیان ویکی از نامهای دوران هخامنشی
مهتاب : ماه تابان ، ماه تابناک
مهدیس : ماهرو ، زیبا ، خوشگل
مه جبین : انکه پیشانیش مانند ماه درخشان است
مه دخت : ماه دخت ، دختر ماه
مهر آذر : یکی از موبدان پارس در زمان انوشیروان – خورشید آذر
مهر آرا : آرایش دهنده مهر
مهر آسا : همچون خورشید زیبا روی
مهر آفاق : خورشید افقها
مهر افرین : عشق آفرین ، آفریننده عشق
مهرآب : کسی که فروغ خورشید دارد – نام جد مادری رستم
مهرداد : بخشنده ماه
مهر افزون : بالا برنده عشق و محبت
مهرام : رام شده ماه
مهران : منسوب به مهر است و یکی از خاندانهای عصر ساسانی
مهراندخت : دختر مهر و محبت
مهراندیش : دارای اندیشه با مهر و محبت
مهرانفر : شکوه
مهرانگیز : ایجاد کننده مهر و محبت و عشق مهرپویا : پوینده مهر
مهرداد : داده خورشید- خورشید عدالت – نام چند تن از پادشاهان اشکانی – خزانه دار بزرگ کوروش بزرگ
مهر دخت : دختر آفتاب
مهرزاده ‌: زاده خورشید ، زیبا روی
مهرناز : ناز خورشید
مهرنوش : خورشید جاویدان – یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد
مهرنکار : آرایش دهنده خورشید ، مهر آرا- نام یزدگرد
مهرنیا : ازنژاد مهر
مهروز : آنکه روزی چون خورشید دارد
مهری : منسوب به مهر ، منسوب به خورشید
مهریار : دوست خورشید
مهسا : مانند ماه زیبا روی
مهستی : ماه هستی ، ماه روزگار ، گرانبهاترین
مه سیما: آنکه صورتی چون ماه دارد
مهشاد : ماه شادمان
مهشید : پرتوماه
مهنام : آنکه نامش چون ماه است
مهناز : نازماه
مهنوش : ماه همیشگی
مهوش :‌ مانند ماه
مهیار : یار ماه ، نام پسر داریوش سوم هخامنشی
مهین : ماه زیبا رو
مهین دخت : دختر بزرگ
میترا : دوستی و محبت و مهر
میخک : گلی زیبا به رنگهای قرمز، سفید ، صورتی وزرد
مینا : گلی کوچک و زینتی ، گردنبند
مینا دخت : دختر مینا
مینو : بهشت ، جنت
مینودخت : دختر بهشت ، دختر پاک
مینو فر : دارای شکوه بهشتی

نادر : کمیاب ، بی همتا – نادر شاه افشار سر سلسله افشاریه درایران
ناز آفرین : معشوقی که ناز فراوان می کند
نازبانو : بانوی ناز دار
نازپرور : پرورش یافته در ناز
نازچهر : کشی که چهره ناز دارد
نازفر : دارای شکوه
نازلی : پرناز و غمزه – نامی ترکی برای دختران
نازی : با ناز ، اهل ناز
نازیدخت : دختر ناز
نامور : مشهور ، ارزنده
ناهید : پاک و بی آلایش – نام مادر اسفندیار
ندا : آواز ، بانگ ، فریاد
نرسی : فرشته وحی در اوستا – نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان
نرگس : گلی خوشبو و زیبا
نرمک : زیبا و لطیف – نامی کردی برای دختران
نرمین : لطیف و ملایم
نریمان : پهلوان ، دلیر – نام پدر سام
نسترن : گلی سفید و زیبا از گونه های نرگس
نسرین : گلی سفید و پر برگ
نسرین دخت : دختر نسرین
نسرین نوش : نام همسر بهرام گور
نکیسا : نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی
نگار: نقش ، بت ، صنم
نگاره : شکل دارای نقش و نگار
نگارین : نقاشی شده
نگین : گوهر قیمتی
نوا : ناله ، آواز
نوش ( انوش ) : زندگی جاوید
نوش آذر : آتش جاویدان – از آتشکده های عصر ساسانی
نوش آور : چیزی که زندگی و حیات می آورد
نوشا : نوشنده ، آشامنده
نوش آفرین : افریننده شادی و شیرینی
نوشدخت : دختر شاد
نوشروان ( انوشیروان ) : جاویدان ،‌ اولین خسرو ساسانی
نوشفر : شکوه جاوید
نوشناز : دارای ناز و ادای شیرین
نوشین : گوارا و شیرین
نوید : مژده و بشارت
نوین : تازه ، جدید
نوین دخت : دختر تازه به دنیا آمده
نیش ا : خال و نشانه – نامی کردی برای دختران
نیک بین : خوش بین
نیک پی : پاک نژاد
نیک چهر : خوشگل و زیبا
نیک خواه : شخص خیر خواه و خیراندیش
نیکداد : بخشنده نیکی
نیکدخت : دختر پاک و نیکو
نیکدل : دل پاک
نیکزاد : زاده نیکی و پاکی
نیلوفر : گل پیچک و زینتی به رنگهای سفید و سرخ وآبی
نیما : لقب علی اسفندیاری پدرشعر نو درایران ، نیما یوشیج

وامق : دوست دارنده ، عاشق – عاشق عذرا
ورجاوند : ارجمند – به اعتقاد زردشتیان کسی که درآخر زمان ایران را آباد می کند
وریا : پیدار، آگاه – نامی کردی برای پسران
وشمگیر : شکارچی بلدرچین – نام نام پسر وردانشاه از مولوک دیالمه
وهرز : نام مرزبان کشور یمن درعهد انوشیروان
وهسودان : نیک آسوده و آرام – عنوان یکی از سلاطین آذربایجان
ویدا : آموزنده و تعلیم دهنده
ویس : نام معشوق رامین در داستان ویس و رامین
ویشتاسب : صاحب اسبان فراوان
ویگن : از اسمهای ارمنی ایرانی به معنی جهش و پرش

هژیر : خوب چهره ، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد
هخامنش : دوستار اندیشه – نام جد کورش کبیر
هربد( هیربد ) : حاکم آتشکده ، موبد موبدان
هرمز : اهورمزدا ، خدای بزرگ ایرانیان – نام پسر بهمن و نام پسر انوشروان
همایون : مبارک ، خجسته – نام تنی چند از پادشاهان هندوستان
هما : فرخنده ، مبارک ، مرغ سعادت – نام دختر گشتاسب و خواهر اسفندیار
همادخت : دختر مبارک و فرخنده بخت
همدم : رفیق و مونس و همزبان
همراز : محرم اسرار
همراه : دوست و یار موافق
هنگامه : غوغا ، شلوغی ، دادوفریاد
هوتن : خوش اندام ، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان
هور : خورشید ، آفتاب
هورتاش : همچون خورشید
هورچهر : تابان روی ، زیبا
هورداد : فرستاده و داده خورشید
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورمند : شبیه خورشید
هوروش : خورشید مانند ، مثل خورشید
هوشنگ : هوش و درایت – نام یکی از سلاطین پیشدادی و فرزند سیامک
هوشیار : با هوش و آگاه
هومان : نیک اندیش ، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه
هومن : نیک منش
هونام : خوشنام ، نیکنام
هویدا : آشکار و نمایان
هیتاسب : صاحب اسب بسته شده
هیرمند : یکی از القاب گستاسب ، آتش پرست
هیما : اشاره ، نامی کردی برای دختران
هیوا : امید وآرزو – نامی کردی برای دختران و پسران

یادگار : آنچه از انسان بجای ماند – پسر پادشاه گرجستان
یاسمن ( یاسمین ) : گل زیبائی به رنگ سفید و زرد و کبود
یاشار : عمر کننده ، نامی ترکی برای پسران
یاور : کمک و همدست و یار
یزدان : خداوند ، آفریدگار هستی
یگانه : بی نظیر ، بی مانند
یوشیتا : پهلوانی از خاندان (( فریان )) نامی اوستائی

 نظر دهید »

انتخاب نام نیکو برای کودک

25 شهریور 1395 توسط عسگري

انتخاب نام نیکو برای کودک

یکی از حقوق فرزند بر پدر و در واقع نخستین احسان و نیکی پدر نسبت به کودک، پس از تولّد، آن است که نام نیکو و مناسبی برای او انتخاب نماید. امام رضا علیه السلام فرمود:

أوّل ما یبرّ الرجل ولده أن یسمّیه باسم حسن فلیحسن أحدکم ولده.(189)

نخستین امری که پدر به وسیله آن به فرزندش احسان و نیکی می نماید، آن است که نام نیکو و زیبایی برای او انتخاب کند. پس البته باید هر یک از شما نام فرزندش را نیکو قرار دهد.

ذکر این نکته لازم است که از نظر روانی، اگر برای کودک اسم زننده و مضحکی انتخاب کنیم، باعث می شود که همواره مورد استهزا واقع شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام برای جلوگیری از این گونه موردِ تحقیر واقع شدن، فرموده اند: که برای اولاد خود، نام نیکو انتخاب کنید. رسول
[129]

خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

انّ اوّل ما ینحل اَحدکم ولده الاسم الحسن.(190)

اوّلین عطا و بخشش هر یک از شما به فرزند خود، نام خوبی است که برای او انتخاب می کنید.

جابر در روایتی آورده است:

أراد أبوجعفر علیه السلام الرکوب الی بعض شیعته لیعوده، فقال: «یا جابر! الحقنی فتبعته»، فلما انتهی الی باب الدار خرج علینا ابن له صغیر»، فقال له أبوجعفر علیه السلام : «ما اسمک؟»، فقال: «محمد»، قال: «فبما تکنّی؟»، قال: «بعلی»، فقال أبوجعفر علیه السلام : لقد احتظرت من الشیطان احتظاراً شدیداً، ان الشیطان اذا سمع منادیا ینادی یا محمد، یا علی، ذابّ کما یذوب الرصاص حتی اذا سمع منادیا باسم عدوّ من أعدائنا اهتزّ و احتال.(191)

امام باقر علیه السلام می خواست یکی از شیعیان را عیادت کند، فرمود: «ای جابر! تو با من باش». وقتی که حضرت به در آن خانه رسید، کودکی آمد. حضرت از او پرسید: «نامت چیست؟». او گفت: «محمد». فرمود: «کنیه ات چیست؟». عرض کرد: «علی». حضرت فرمود: دور شدی از شیطان، دورشدنی شدید؛ زیرا شیطان وقتی که می شنود کسی صدا می زند: یا محمد، یا علی، او آب می شود، مثل آب شدن قلع
[130]

و سرب، تا اینکه می شنود کسی اسمی از اسمای دشمنان ما را می گوید. در این هنگام، شیطان به اهتزاز در می آید و به خود می بالد.

اهمّیت نامگذاری کودکان تا این اندازه است که سفارش ائمه معصومین علیهم السلام به این است که اولاد خود را قبل از تولّد، نامگذاری کنید. حضرت علی علیه السلام می فرماید:

سمّوا أولادکم قبل اَن یولدوا فان لم تدروا أذکر أم انثی فسمّوهم بالأسماء الّتی تکون للذّکر و الأنثی، فإن أسقطکم إذا لقوکم یوم القیامة و لم تسمّوهم یقول السّقط لأبیه: ألاّ سمّیتنی، و قد سمّی رسول الله صلی الله علیه و آله محسنا قبل أن یولد.(192)

فرزندان خود را قبل از اینکه به دنیا بیایند نامگذاری کنید، و اگر نمی دانید که مولود، پسر است یا دختر، او را به اسمی نامگذاری کنید که هم برای پسر مناسب است و هم برای دختر اگر بچّه به صورت سقط از مادر جدا شود، روز قیامت به پدر خود می گوید: «چرا برای من نامی را انتخاب نکردی»، و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای فرزندش نام محسن را قبل از تولّد، انتخاب کرد.

یکی از راههای زنده نگاه داشتن نام اولیای دین، این است که مسلمانها برای فرزندان خود، نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام را انتخاب کنند و با نامگذاری اسمهای زیبا و خوب، علاوه بر ادای حقّ فرزندان، محبّت و علاقه خود را نسبت به آنان ابراز نمایند. در روایات آمده است:
[131]

قیل لأبی عبدالله علیه السلام : «انّا نسمّی بأسمائکم و أسماء آبائکم فینفعنا ذلک؟» فقال: أی والله.

در محضر امام صادق علیه السلام عرض شد «ما فرزندان خود را به نام شما و پدرانتان نامگذاری می کنیم، آیا این عمل برای ما در پیشگاه الهی اجر و فایده ای دارد؟». حضرت فرمود: بلی، به خدا قسم، فایده دارد.

در جایی که نامیدن فرزندان به اسامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام مورد اجر و پاداش خداوند است و باعث عزّت مسلمانهاست، جای بسی تأسّف است که عده ای، نامهای غیراسلامی برای فرزندان خود انتخاب می کنند.

اولیای اسلام، به رهروان و پیروان خود سفارش و توصیه کرده اند که فرزندان خود را به اسامی پیشوایان و بزرگان الهی، نامگذاری کنند. امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند:

من ولدله أربعة أولاد لم یسمّ أحدهم باسمی فقد جفانی.(193)

کسی که چهار فرزند بیاورد و هیچ یک را به اسم من نامگذاری نکند، به من جفا کرده است.

پدران و مادران گرامی، توجّه داشته باشند که با بودن اسامی زیبا و محبوبی مثل احمد، محمّد، علی، مرتضی، مصطفی، حسن، مجتبی، حسین، سجّاد، باقر، صادق، کاظم، رضا، تقی، نقی، علی اصغر، مهدی، فاطمه، زهرا، معصومه، بتول، زینب، محدّثه، حلیمه، نرگس، کلثوم، و نظایر اینها چرا برای فرزندان خود نامهای بی مفهومی که
[132]

موجب ترویج فرهنگ غربی است، انتخاب کنیم، و این یک وظیفه دینی است که مؤمنین باید هوشیار باشند و مظاهر اسلامی را در تمام امور، مخصوصاً در نامگذاری فرزندان، رعایت کنند. امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل می کند:

انّ رسول الله صلی الله علیه و آله کان یغیر الأسماء القبیحة فی الرجال و البلدان.(194)

رسول اکرم صلی الله علیه و آله نامهای قبیح مردم و شهرها را تغییر می داد.

امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

استحسنوا أسمائکم فانّکم تدعون بها یوم القیامة.(195)

[فرزندانتان را] نیکو نامگذاری کنید. به راستی که شما در روز قیامت با آن نام، خوانده می شوید.

و در روایتی از امام رضا علیه السلام آمده:

لا یدخل الفقر بیتاً فیه اسم محمّد أو احمد أو علی أوالحسن أوالحسین أوالطالب أوجعفر أوعبدالله أوفاطمة من النّساء.(196)

فقر و پریشانی در خانه ای که نامهای محمد، احمد، علی، حسن، حسین، طالب، جعفر، عبدالله، و از زنان، نام فاطمه در آن باشد، وارد نمی شود.

شخصی دختری داشت به نام عاصیه، یعنی گناهکار. رسول خدا صلی الله علیه و آله اسم او را تغییر داد و او را جمیله، یعنی زیبا نامید. در اینجا جا دارد به مناسبت
[133]

بحث، یادی از حلیمه سعدیه به میان آوریم.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله در ایام شیرخوارگی، شیر هیچ یک از زنان شیرده را نخورد. سرانجام، حلیمه سعدیه که آمد، طفل شیر او را خورد. سرور و خوشحالی، خاندان حلیمه سعدیه را فرا گرفت. عبدالمطلب، پدربزرگ گرامی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به او گفت: «از کدام قبیله ای؟» گفت: «از بنی سعد». پرسید: «اسمت چیست؟» جواب داد: «حلیمه». عبدالمطّلب از شنیدن اسم او و نام قبیله اش بسیار مسرور شد و گفت آفرین، آفرین؛ دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته. یکی سعادت و دیگری حلم و بردباری.

از مجموع این نکات، به دست می آید که نامگذاری، یکی از حقوق پدر نسبت به فرزند خود است که به هنگام تولّد یا قبل از تولّد، باید آن را به نحو احسن رعایت کند و تحت تأثیر هیچ عاملی، جز اندیشه اسلامی قرار نگیرد.
189 - فروع کافی، ج 6، ص 18.190 - بحارالأنوار، ج 23، ص 122.191 - انوار نعمانیه، ج 3.192 - فروع کافی، ج 6 (باب الأسماء و الکنی)، ص 21.193 - همان، ح 6.194 - قرب الأسناد، ص 45.195 - فروع کافی، ج 6 (فی الأسماء و الکنی)، ص 22.196 - عدّة الداعی، ابن فهدالحلّی.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عاشورایی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شناخت جایگاه سخن وسکوت
  • مشکل هم نشینی با قدرتمندان
  • نقش زنان در حماسه سازی حادثه ی عاشورا
  • خصوصیات و شاخصه های حماسه 9 دی 1388
  • نقش زن در قیام عاشورا
  • فاصله میان شرق وغرب
  • ره آوردعفت وشکرگذاری
  • حجاب و عفاف
  • حیا در فضای مجازی
  • تفاوت خمس و زکات با مالیات
  • دانستنی های قرانی
  • عمل صالح از منظر قران
  • ماراتن اسم های عجیب و غریب از کودکان دیروزی تا کودکان امروزی
  • عجیب ترین و جالب ترین نام های دختر و پسر که ایرانی ها انتخاب میکنند
  • فهرستی از اسامی اصیل ایرانی+ معنی
  • انتخاب نام نیکو برای کودک
  • نحوه انتخاب اسم مناسب برای فرزندان
  • نحوه انتخاب اسم مناسب برای فرزندان
  • اسیب شناسی تاخیر در سن ازدواج
  • یوسف زهرا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس